من دخترِ زشت پدری بی پولم!
خدایا
خانواده ی تنگدست دختر میخواهد چکار؟!
دختر عمویم هم زیباست...
هم ازدواج کرده و هم پول دارد!
به قول عمه هایم هم کمال دارد و هم جمال
اما من میگویم فقط شانس دارد
پول کمال وجمال را با هم می آورد
چه میشد اگر از این سه تحفه ای که او دارد
من دست کم یکی را داشتم و او دوتا
نه اینکه او سه هیچ جلو باشد!
کاش هیچ مراسمی دعوت نمیشدیم
بعد از هر تشریفاتی
من حداقل یک ماه غمگین تر از بقیه روزهای زندگیمم
چرا دنیا باید این گونه باشد؟
یک نفر لحظه به لحظه زندگی اش عذاب باشد
دیگری خوشی!
شاعران هم دائم برای دختران زیبارو شعر سروده اند!
فتنه ی تاب موهایش
به سان نرگس باغ چشمانش
چون لعل لبانش
چون حوریان بهشتی اندامش
صورت چون مهتابش...
نه موهایم پریشانُ نه چشمانم نرگسُ
نه اندام زیبا وُ نه صورت چون ماهی دارم
لب هایم نیز هیچ شباهتی به لعل ندارد
من هم دوست دارم همه ی این هارا داشته باشم
انگار اهل ادب هم باید عاشق زیبارویی شده باشند
تا شعر بگویند!
دوست دارم خوشبین باشم
دوست دارم به آخر نوشته ام امید ببخشم
به شمامیتوانم دروغ بگویم
به خودم اما نه!
پیش بینی واقع بینانه ام چنین است...
شاید تا چند سال دیگر
پیرمردی که زنش مرده و بچه هایش از من هم بزرگ ترند!
به خواستگاری ام بیاید
و پدرم به زور شوهرم دهد
تصورش کنید
چقدر سخت است تا آخر عمر عشق را تجربه نکردن
چه رویاهایی داشتم...
و دیگر ندارم
خدایا! چه میشد اگرمن کمی زیبابودم...
از زیبایی ات کم میشد؟!
کاش بین تولد ومرگ حداقل اختیار یکی را به این بشر مختار می دادی!
همه عاشقش میشن..
دلنوشته زیبایی بود..
توان نویسندگی در شما هست..
درودتان