جمعه ۷ دی
آمدم شعری از مهرداد درگاهی
از دفتر برای تو نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۹:۲۳ شماره ثبت ۱۲۰۲۸۹
بازدید : ۱۷۱ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب مهرداد درگاهی
|
آمدم تا که بمانم
تا که باران شود آن
ابر سنگین دلم
و بشوید همه دلزدگی
آمدم تا که بگویم
دوستت دارم
تا که گلها بشوند
مخمل دشت
بشوند منزل عشاق جهان
آمدم تا که ببینم رویت
چشم برگیرم از این شب زدگی
و بمانم خیره به تو
به همان دختر عاشق
که ورود کرد به دلم
بیخبر و سرزدگی
آمدم تا که ببوسم شب را
بروم تا ته پرچین بلند
و بیارم
هدیهای از جنس گل میخک را
آمدم لمس کنم شاخه رز
دست بر دست جهانت بکشم
تا ز اعماق جهان
رقص کنان
تا ته مزرع نور و فلک و
آدم و حوا بروم
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما راستش این اولین بار هست که من وارد این سایت شدم نوشته های بنده رو یکی از دوستان با اصرار خودشون در این سایت قرار میدن و پاسخ هایی هم که تا حالا داده شده از طرف ایشون بوده از اینکه ناخواسته باعث رنجش خاطر شما شدم پوزش میخوام و از اینکه جای این بنده حقیر نیستید خیلی خوشحالم چون جای جالبی بنظر نمیاد از اظهار لطف شما در طول این چند ماه یک جا سپاسگزارم و قول میدم به صفحه همه دوستان از جمله شما هم سر بزنم چرا که هر رفتی یه آمدی هم داره | |
|
سپاس ار توجه شما برقرار باشید | |
|
سپاس از بداهه ای که فرسنادید | |
|
ارادتمندم سپاس از توجه شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
یعنی تا حالا یه کامنت قلقلکتون نداده بیاید بگید.. فقط سلام والسلام..😐
اگه به من بگن مثل آقای درگاهی باش.. درجا سکته رو زدم..🤪 به جون خودم راستکی میگم..
اینهمه حرف زدیم بگیم سلااااااااااام..
زیبا بود