يکشنبه ۲ دی
مأوای امن شعری از پروانه آجورلو
از دفتر مرا نمی فهمد نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ ۰۰:۵۷ شماره ثبت ۱۱۹۰۹۵
بازدید : ۱۵۶ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب پروانه آجورلو
|
مرا خواندی !!!
زیر رگبار حزن انگیز ماتم روزگارت؛
با قلبی مچاله، چشمان سیل زده و روحی صاعقه زده
در استیصالی وصف ناشدنی که تابوت بر دوش می کشید!
نیازت برای خاکی حاصلخیز را از انعکاس صدای حزینت به گوش جان شنیدم
تو چون کودک زیر آوار مانده؛ به دامان من گریختی!!!
تنها جرعه ی حیات از بین انگشتان لرزانت بر خاک وجودم افتاد
و جوانه زد در هر دم بر آوردن؛ زیر آفتاب سوزان محبت...
شوق رویش دوباره ی
امید
ملودی زیبایی نواخت از جنس نوازش دزدانه ی سر انگشتان محتاج سیراب شدنت از لذت مأمن سر سپردگی...
رقص انگشتانت میان خرمن مواج گیسوانم؛ گره خورد به تارو پود غربتم!
و زدود زنگار این نفرین
اکنون در اقیانوس محبت شناورم!!!
قلب تو آشیان من است؛
ای مأوای امن من
(تیرماه ۱۳۹۹)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.