باپوزخندی ساده مرا در نگاه خود غیر منتظره مکن
مراصادقانه در کار خود سر نخ یک معما مکن
گاهی جای یک بازی کسی انگیزه مرا ناگهانی تکان میدهد
به حدس وشکل یک چیز ،قاطعانه مرا به دام خود مکشان
گاهی یک زن جای لباسش ردای بلندی خواهد پوشید
ناامیدانه دست به دست یک رویا در خشم خود ظاهر مشو
آیا کسی برای خشم خود ایده وحشتناکی خواهد داشت؟
آیا کسی برای شانس خود دوباره گستاخ خواهد شد؟
دست نویس یک رویا مدام کسی
غوغای خودرا در سطر به سطر دفتر
شبیه آتش در خاکستر مدفون میکرد
گاهی زن فریاد میزند از بی صبری
شبیه بشقاب پرت شده در روی دیوار
آیا کسی تکه های از هم جداشده سفال را دوباره بهم خواهد چسباند
قدم زنان در آهنگ غم انگیز با نوازشگر هر گز مایوس مشو
گاهی جاده سرپیچ کوهستان در قالب پنجره خیلی زیبا خواهد بود
گیج و کوتاه باور ،دوباره سرت را تکان مده
دوباره مرا مایل به مکث در یک خواهش مکن
گاهی اوقات از سر جای خود بلند میشوم
برای انتخاب سکوت بهت زده در چالش کوهستان
آه یک زن و انتظار عمیقش
بی شرمانه ردا از سرش افتاد
کسی در عذرش اخمی نکرد
شبیه چوبی خشک تندیس خاطرم شد
آه پس از آه در انتظار دیگر