قصد قربت شوق خدمت ، واژه های خوش نما
چون سرابی می فریبد تشنه گان ساده را
کسب قدرت شور ثروت ،واقعیت را بگو
خسته گشتیم از دروغ و یاوه و رنگ وریا
فکر جیب خویشی و پست ومقام و باند خویش
هی نزن دم از ثواب و خدمت خلق خدا
حقه بازی و ریا و رابطه معیار توست
منشا تبعیض و تزویری ودزدی ودغا
دین وقانون وشرف هم نردبان ابزار توست
هر زمان لازم ببینی می گذاری زیر پا
گفته ات چون روز روشن کرده ات مانند شب
ظاهرت پرهیز گار و باطنت دنیا گرا
چون سیاست پیرو بادی و بی اصل واصول
سست پیمان ونمک نشناس وبی شرم وحیا
نسل الآن تیز بین وهوشیار و زیرک است
پس نقاب از چهره بردار ای کم پر ادعا
کوچه های این ولایت مثل اهلش خاکیند
چهره پوشاندی ، ولی غافل شدی از رد پا
.
.
.
زارعی دنیا به کام زور وپول و رابطه ست
عدل وقانون و حقیقت هم همه باد هوا
جنگل وحش است دنیا ، گرچه ظاهر سبز سبز
هرکه زورش بیشتر باشد بگردد کدخدا
شور وحور و عیش وعشرت قسمت سرمایه دار
درد ورنج وکار ومحنت هم نصیب بینوا
از ازل قانون خلقت این چنین بنیان شده
تا ابد هم بر همین منوال می ماند به جا
بی گمان فریاد ما رسوا گر قابیل نیست
گوش آدم پر شده از ناله ی هابیل ها
خواه ملحد خواه مومن این حقیقت صادق است
تا ضعیفی پایمالی طبق قانون بقا
بچه بودم فکر میکردم که حق فرمانرواست
حال فهمیدم که ثروت حاکم است و پادشا
یا به هرقیمت بشو عضو قبیله ی زور و زر
یا صبوری و ریاضت پیشه کن تا انتها
اسد زارعی
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود