شنبه ۲۰ خرداد
|
دفاتر شعر ابوالحسن انصاری (الف رها)
آخرین اشعار ناب ابوالحسن انصاری (الف رها)
|
پرسیدم ای ستاره ندانی که صبحدم
کی می نهد قدم
آنجا معا شرانت او را ندیده اند
آیا صدای پایش هر گز شنیده اند
موج نگاه صبح به دلشان عبورکرد
حرفی نزد ستاره که گفتم
تاکی ترا هراس و
غم از راز گفتن است
پنداشتی هنوز زمان نهفتن است
او در جواب گفت تویی دیر می کنی
تا آن دمی که منزلت آفتاب را
در قالب تصور تاریک خویشتن
تصویر می کنی .
|
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد بزرگوار بسیار عالی سپاس از زحمتی که کشیدید اجرتان با خداوند متعال در ضمن چهارشنبهسوریتون هم مبارک..🔥 | |
|
درود بر شما بانو عجم گرامی و سپاس از مهر کلکتان. | |
|
سلام شاهزاده خانوم لطف کلامتان شیرین است؛ سپاس. چهارشنبهسوری مبارک | |
|
سلام و عرض ادب جناب انصاری عزیز انجام وظیفه بوده است. اگرچه شخصاً هم به حضرتعالی ارادت دارم امّا این شعر شما بود که وادار به نوشتنم کرد. با بهترین آرزوها | |
|
درود و عرض ادب و ارادت محضر استاد عزیز جناب اقای عسکرزاده بزرگوار خداقوت سپاس بابت زحمتی که کشیدید بسیار عالی و اموزنده بود سایه پرمهرتون مستدام | |
|
درود بر شما بانو رجائی گرانقدر سپاس از مهر نگاه و لطف کلامتان. باشید و بتابید. | |
|
درود و سپاس استاد عزیز
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ | |
|
سلام گرامی ممنونم از حضورتان | |
|
 🌷🌷🌷🌷🌷 | |
|
درود و سپاس | |
|
درود و سپاس | |
|
درود و سپاس | |
|
درود و سپاس 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌻🌻🌻🌻🌻🌻 | |
|
درود و سپاس استاد عزیز⚘⚘⚘⚘ | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
"صبحدم" یک شعر نیمایی بامدادنشان و سپیدهبوست. خواننده با اندکی تأمل درمییابد که اگرچه شاعر دیر کردنِ بامداد را فریاد میزند امّا مقصّر را از آسمان به زمین میکشاند ـ برعکس بسیاری از ما ـ یعنی اعلام میکند که این دیرکرد تقصیر ماست (نه آسمان و فلک و جز آن) علّت آن را در نداشتنِ دریافتی روشن از "آفتاب" میبیند و... این نگاهی منطقی و واقعبینانه است؛ چنانکه آن دریافت ناروشن و مهآلود، یا به بیان شاعر "تصوّرِ تاریک" هم واقعیّت دارد و بهویژه در این زمان علّت اصلی نیامدنِ بامداد است.
قصد اصلی از این یادداشت تأمل بر وزن این شعر نیمایی ارجمند است:
وزن اساسی شعر مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن [ـ ـ ^ / ـ ^ ـ ^ / ^ ـ ـ ^/ ـ ^ ـ (^)] است. وزن دو مصراع اوّل بر همین اساس است؛ یعنی در مصراع اوّل یک دور کامل از وزن آمده است و در مصراع دوم: مفعول فاعلا(فاعلن):
«پرسیدم ای ستاره ندانی که صبحدم
کی مینهد قدم...»
"پرسیدم ای" را باید پُر سی د می خواند (با حذفِ الف). به توضیح دربارۀ "غم از" (زیر مصراع هفتم) نگاه کنید.
وزنِ مصراعِ سوم اندکی متفاوت است:
«آنجا معاشرانت او را ندیدهاند»؛
وزن این مصراع چنین شده است:
مفعول/ فاعلاتن/ مفعول/ فاعلات [ـ ـ ^/ ـ ^ ـ ـ/ ـ ـ ^/ ـ ^ ـ ^]؛
اگرچه سکتهای در خوانش ـ بهویژه در قیاس با وزن اصلی ـ حس میشود، امّا این ایراد وزنی نیست.
شرح این تغییر وزن از مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن به مفعول فاعلاتن مفعول فاعلات چنین است: تغییر در رکن دوم و سوم مصراع است که شاعر بجای دو هجای کوتاه، یک هجای بلند آورده است امّا یکی از آن دو هجای کوتاه متوالی در انتهای رکن دوم (تایِ فاعلات) و دیگری در آغاز رکن سوم (میمِ مفاعیل) قرار داشت و وقتی به یک هجای بلند تبدیل شد بناچار در یکی از این دو رکن میتوانست قرار گیرد. بکارگیری این اختیار به این صورت سبب تغییر دو رکن دوم و سوم از فاعلات مفاعیل [ـ ^ ـ ^/ ^ ـ ـ ^] به فاعلاتن مفعول [ـ ^ ـ ـ/ ـ ـ ^] شده است؛ در واقع همین تبدیل یا تسکین سبب آن سکته است که ایراد ندارد. در رکن پایانی هم بجای فاعلن، فاعلات آمده که از سویی در آخر مصراع مجاز است و از سوی دیگر پایانبندی مصراع به این صورت این حسن را دارد که شعر نیمایی بحرطویلوار بهنظر نرسد.
در مصراع چهارم هم شاعر همین کار را کرده است:
«آیا صدای پایش هرگز شنیدهاند»:
مفعول فاعلاتن مفعول فاعلات [ـ ـ ^/ ـ ^ ـ ـ/ ـ ـ ^/ ـ ^ ـ ^].
خواندن مصراع پنجم به دقّت بیشتری نیاز دارد:
«موج نگاه صبح به دلشان عبور کرد»؛
وزن مانند مصراع اوّل = وزن اساسی شعر است با این تفاوت که رکن آخر این مصراع فاعلات است و در مصراع نخست فاعلن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات [ـ ـ ^ / ـ ^ ـ ^ / ^ ـ ـ ^/ ـ ^ ـ ^]. امّا آن دقّتِ بیشتر که گفته شد اینهاست:
ـ کسرۀ جیمِ "موج" اشباع میشود، یعنی کشیده خوانده میشود تا فضای یک هجای بلند را پُر کند.
ـ "دلشان" را باید، به ضرورت، با سکون لام بخوانیم نه به زیر(کسره):
موجِ نگاه صبح به دِلْشان عبور کرد.
مصراع ششم:
«حرفی نزد ستاره که گفتم»
مفعول فاعلات مفاعی(فعولن) [ـ ـ ^ / ـ ^ ـ ^ / ^ ـ ـ].
مصراع هفتم مجموع دو نیممصراع است که نیممصراعِ دوم بهدرستی سرِ سطر آورده نشده است؛ در واقع مجموعاً یک مصراع است و شاعر به هر دلیل خواسته آنطور بیاورد که از نظر وزنی با صورت زیر فرقی ندارد:
تا کی ترا هراس و غم از راز گفتن است؛
وزن همان مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن(فاعلات) [ـ ـ ^ / ـ ^ ـ ^ / ^ ـ ـ ^/ ـ ^ ـ ^] است امّا در خوانش باید در دو جا دقّت شود: ا. ضمّه رویِ سینِ "هراس و" کشیده نشود 2. "غم از" بهصورت غَمَزْ خوانده شود (در اینجا نوعی ادغام و جابجایی آوا و حذف صورت گرفته است).
وزن مصراع هشتم («پنداشتی هنوز زمان نهفتن است») دقیقاً مانند مصراع هفتم است. در اینجا نونِ "زمان" کشیده خوانده میشود تا فضای یک هجای بلند را پُر کند. و "تن"ِ "نهفتن + است را چنین باید خواند: تَنَسْتْ: تَ نَ سْتْ = علات (فعول). در اینجا هم مانندِ مصراع هفتم (در "غم از") و مصراع اوّل (در "پرسیدم ای") ادغام و جابجایی حرکت و حذفی صورت گرفته است.
وزن مصراعهای نهم («او در جواب گفت تویی دیر میکنی»)، دهم («تا آن دمی که منزلتِ آفتاب را») و یازدهم («در قالبِ تصوّر تاریک خویشتن») همان وزن اساس (مانند مصراع اوّل) است: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن [ـ ـ ^ / ـ ^ ـ ^ / ^ ـ ـ ^/ ـ ^ ـ]؛ منتها تایِ "منزلت" و بایِ "قالب" را بهضرورتِ وزن باید کشیده خواند.
و وزن مصراع پایانی (تصویر میکنی) هم که آشکار است.
از هر دریچه که نگاه کنیم، "صبحدم" یک شعر نیمایی خوب است.
برای شاعر فروتن، بیتکلّف و محبوب، جناب انصاری ارجمند تندرستی و شادکامی همراه با شاعرانگیهای بیزوال آرزو میکنم.
با مهر و احترام