جمعه ۲ آذر
خانه روستایی شعری از ایرج ابراهیمی
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۹ ۰۸:۳۲ شماره ثبت ۱۱۸۱
بازدید : ۲۷۶۷ | نظرات : ۳۷
|
آخرین اشعار ناب ایرج ابراهیمی
|
خانه ام چندلی کاه گلی بود در دهی پایین که از با لا جا ابی روان است در ان باز شود رو به دشت پشت ان باشد کوه بالای ان خورشید و حافظ ان خدا هی روزگارمان بد نیست با دوتا لقمه نان شکممان پر میگردد چند روز پیش دو نان نمی خوردیم جای ان پنج نان می خوردیم حالا سختی زمانه بر ما سیطره کرده به جای پنج نا دونان میخورم باز خدا رو شکر که این دونان هست اگر نبود دیگر جانی نبود خدا روشکر در دهاتیم صبح از خواب برمیخیزیم نان نازک روستایی با چای درست شده از اب چاهها حالمان خوش است نه لوله کشی است و نه سهمیه ای اب چاه هست حالمان خوش هس ننه با همون ندای همیشگی با همون دستهای پینه بسته با همون صورت چروک بسته داره سفره پهن میکنه خلاصه جونم براتون بگه روزگارمون خوشه ازشهریها حالمون بهتره شهریها ترسیدن دارم میان به روستا میگن تو شهر دیگه جای زندگی نیس دیگه پولی نمونده دیگه نونی نیست اهای اهای قاصدکها خبربردید واسه خدا اینجا تو شهر عاشقا یکی داره جون میده یکی داره جون میده بهش بگین داره جون میده اب روبهونه قرار میده بهش میگن داره جون میده نون بهونه قرار میده زندگی قشنگه اگ قشنگ ببینی زندگی زیباست اگر زیبا ببینی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.