چهارشنبه ۱۷ بهمن
یار چه کرد شعری از محسن سعیدی شیدا
از دفتر شیداشدگان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۳۶ شماره ثبت ۱۱۸۰۷۹
بازدید : ۱۵۳ | نظرات : ۲
|
دفاتر شعر محسن سعیدی شیدا
آخرین اشعار ناب محسن سعیدی شیدا
|
حضرت یار بگو با من از این کار چه کرد
اتش از خرم دل سوخت بگو یار چه کرد
ان طبیبی که شب درد گرفتم بر دوش
تو ندانی که چنین با من بیمار چه کرد
به سحر در تب و تاب بودم و می نالیدم
تو نبودی که ببینی غم دلدار چه کرد
یک شب از درد خبر گیر که بدانی حالم
از گرفتار بپرس این تن تبدار چه کرد
اتش از بستر من داشت سخن ها با او
که بگوید شررش با بدن زار چه کرد
عاشقان بی خبر از داغ فراق اند ولی
در عجب بود که با عاشق هشیار چه کرد
ساغر و ساقی و می نیز نشد چاره مرا
از سبو پرس که ان رهزن افکار چه کرد
جام ،می ریخت زمین با رخ زیبای نگار
لب شیرین شکرش با من و اغیار چه کرد
در خیالم شده او نیز شود محرم جان
محرمی نیست مپرس یار ستمکار چه کرد
دل مستم به جفا رفت شبی سوی وصال
مست او بودم و او با من بدکار چه کرد
دلبرم مست و غزل خوان بگرفت جام مرا
جام می را بشکست دلبر دین دار چه کرد
راز دل گفتم و اسرار چنین ظاهر شد
جگرم سوخت ولی محرم اسرار چه کرد
معصیت بود که من در غم تو جان بدهم
مصلحت بود ببین مصلحت اینبار چه کرد
غافل از دل شد و غارتگر دل حاصل شد
کاروان نیست بگو غافل سالار چه کرد
دیدمش تا به سحر شعر و غزل میخواند
نیم شب این غزلم با من بیدار چه کرد
اری این بود که شد کار من و شعر جدا
دفترم سوخت ببین شاعر اشعار چه کرد
گفتم این شیوه رندی که تو با من داری
تیشه بر ریشه ما بود وسر دار چه کرد
گفته شیدا که مپندار تو عاشق بودی
اتش عشق ندیدی که تو با خار چه کرد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عارفانه ای زیباست