سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
آخه پدر منم روزهای آخر.. دست از نماز خوندن نکشید.. همش گریه میکردم.. انگاری میدونستم میخواد تنهامون بذاره..🥺هیچکس و هیچچیزی موندگار نیست..😔 من خیلی بدم که نتونستم براش چیزی بنویسم..😔😔
چرا راستی یه ترانه نوشته بودم..یکی خوند بهم خندید.. گفت خیلی بچگونهست..😔😔 در شأن نوشتههای تو نیست.. دلم میخواست بچگانه و صمیمی بنویسم مگه چی میشد؟.. منم دیگه انتشار ندادم..😔 البته مهم نیست.. پدرم احتمالا شنیده.. چون ملودی هم گذاشتم روش و با آواز براش خوندم..😔
ببخشید که سلام ندادم..
سلام.. صبح بخیر روح پدر بزرگوارتون شاد..