شده آشوب دل از ناز نگاهت،برگرد
تا ابد منتظرم، باز به جرات برگرد
خون دل می خورم از بی توییِ این خانه
دست بردار از این کوه لجاجت برگرد
ساحل غم شده ماوای دلم بی نفست
ناخدایی کن واز روی محبت برگرد
بی تو طوفان زده فانوس دلم خاموش است
در دل تاریکی،... راه به عادت برگرد
خاطرم گم شده در سیل غمِ خاطره ها
عقل را تا که نبرده است به غارت برگرد
مانده دشت دل من در عطش بارانت
آسمان چشم به راه است به رغبت بر گرد
بی تو زندان شده شهر نفسم، خواهم مرد
بعد مرگم تویی و بار ملامت برگرد
سارارحیمی(س.سکوت)
۳بهمن۴۰۱