قسم به حرمت دم مسیحایی
به آبروی یوسف کنعانی
به بتکده ای که تویی زلیخایش
به سوره ی زلزال و وقت ویرانی
قسم به شب قدر طلوع عشق
تو را قسم به خدای شقایق ها
به چشمه ای که دوباره جاری شد
قسم به سکوت تمام قایق ها
به اشک آرمیده در دل باران
قسم به بهت قناری تنها
قسم به تو و منی که فراموشم
به گریه ی شیرین و وامق و عذرا
قسم به بهار و به تابش امید
به باور عبور گل از خارستان
به لیلی گم شده در دل مجنون
به شوکت چشم تو در نگارستان
تو را به غربت هنگام شب زدگی
بمان که خون نچکد ز حریم دل
به قافله سالار منزل آخر
نرو که نشسته ناقه ی من در گل
تو را به شکوه شعر خیال انگیز
به لحظه ای که دوباره خندیدم
تو را به برگ های سبز بهارستان
به تولدی که تو را در آن دیدم
قسم به طلوع منزه خورشید
به رویش روشنی به شب مهتاب
به افول ستاره ای در صبح
نرو که بدون تو میشوم بی تاب
قسم به توبه به تطهیر غمزدگی
به غنچه ای که میشکفد بر لب
به پاکی گلبرگ گل مریم
تو را در آسمان مینگرم هر شب
...
مهدی بدری(دلسوز)
جناب بدری شاعر در مورد شعر شما فرموده
قسم نخور به جونم که بی قسم میدونم
نور ستاره تو رفته از آسمونم