سلام و عرض ادب جناب احسانی فر بزرگوار
قبل از هرچیزی سپاس بی کران دارم برای حضور ارزشمند
و همچنین پنجره ی سبز که در این صبح زیبا به روی ما گشودید؛
بله حق باشماست؛به استعدادی که خداوند به انسان میدهد؛اگر بی توجه باشیم واقعا مصداق بارز کفرنعمت است؛
من نسبت به این استعداد بی توجه نیستم و شکرگزار خداوند هستم؛
شاید دلیلش فقط این باشد؛که اجازه ی شعر گفتن را ندارم؛
یعنی این استعداد از من منع شده است؛
میروم تا اینکه بتوانم از راه صحیح وارد عرصه شعر بشوم؛
و آزادی در شعر را کسب کنم؛
نمیدانید با چه زحمتی این شعر چلیپا شده را سروده ام😐
عشق من به شعر دیگر واقعا غیرطبیعی است؛و جنون واڗه ها تا این حد خوب نیست...
اما در خصوص نقدی که فرمودید؛
چقدر جالب هیزم حرف؛از این دریچه به آن نگاه نکرده بودم؛
نمیدانم چه شد که بین بریدن و شکستن تفاوت قائل نشدم😕
شاید تصور اشتباهی که داشتم باعث این شده باشد؛چون که تصور میکردم تبر میتواند هر چیزی را در هم شکند؛پس حرف را هم می شکند و نیازی به هیزم نباشد؛
در حالی که بین هیزم و تبر تناسب است...
ممنونم از نکات جالبی که فرمودید؛واقعا جالب و زیبابود
در پناه خداوندگار
تیک نقد می زنم تا یادمان نرود وتکرار نشود. یا حق
به راستی سلام موفق باشید