چهارشنبه ۲۸ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
من دراین روزگار بدعهدی، از صغیر و کبیر می ترسم
از نماهنگ های پر تزویر، از شکم های سیر می ترسم
از کماندارِ مستِ دیوانه، زلفِ راضی به رنگِ هر شانه
از عدوی حسود و بدکینه، روبَهِ شکلِ شیر می ترسم
از حصار بلند خودبینی، صورت و گوش های ماشینی
پاسبانی که ترس می کارَد، پشتِ میدانِ تیر می ترسم
من ز احساس طعم پالوده، در دهانی به نکبت آلوده
از غرورِ امیرِ بی تدبیر، از نگاهِ اسیر می ترسم
من از آن مایه دارِ بی ریشه، الفتِ خودنویس با تیشه
از شیوع دو زخم بدفرجام، جور و جهلِ اجیر می ترسم
من از آن قهرمان پوشالی، نعرۀ طبل های توخالی
کف زدن با دهان کف کرده، حُبّ مالِ وزیر می ترسم
ازسیاهی که آیۀ ریم است، از سفیدی که رنگ تسلیم است
ابر و رعدی که نیمه شب آید، ز آسمانی چو قیر می ترسم
من ز آثار خوابِ بی تعبیر، رهزنانِ فصولِ گیراگیر
جذبۀ جُبّه های دامن گیر، حیلۀ دل پذیر می ترسم
از تب جزر و مَدّ بی عاری، معبدی در دل خود آزاری
ساحلی در طلسم موهومات، کاهنان حقیر می ترسم
من ز دریانورد خوش باور، کشتی و موج های قی آور
کاروانِ نشسته در ساحل، بی خبر از مسیر می ترسم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعری زیبا خواندم از قلمتان
بمانید به مهر و بسرایید