🌱🌱🌱
وطن! جان من! حالت این روزها چطور است؟
عزیز دلم ؛ بانو ایران من! حالت این روزها چطور است؟
بمیرم برای دل خونِ خاکت
برای نمِ اشک بر روی ماهت
سراب است از خشکی و خسّتِ این زمان
رودهایت
نفس تنگ شد از هجومِ غبارِ هوایت
شدی پر ز ظلم و دروغ وسیاهی
تنت پر ز زخم و هراسِ تباهی
تن تشنه و زخمی ات خانه ی درد و غم شد
زمین، مادر بی قرارت
برآشفت از ناله ی داغدارت
نوازش کرد چَشمِ پُر از انتظارت
و با حُکم او،
همدم و همره سالیانش ، "زمان" ، متّهم شد
وطن! جان من
خوب میدانم
دلت پر زغم ، صورتت غرق خون است
نگاه پراز مهرت این روزها
غرق جنون است
ولی آسمان را ببین
ودر حجم آغوش مهرش گلِ امید را دانه دانه بچین
ببین که دل آبی اش با تو همساز شد
و در خلوتش با خدا
صحبت از یک راز شد
یقین دارم این بار
که باران رحمت به راه و
سرابت پر آب و
غمت چون حُباب و
سعادت برای رسیدن به این سرزمین در شتاب است.
و
پایان این قصّه ی تلخ و این روزگارِ عذاب است.
وطن ، جان من!
فروغ فرشیدفر
زمستان ۱۴۰۱
* تخصص وتبحری درسرودن شعرسپید و نیمایی ندارم وبیشتر حوزه فعالیتم خط خطی هایی در شعر کلاسیک هست . دوستان نابم اشکالات
و کاستی هارو به بزرگواری خودشون ببخشند. نجوای دلی بود که بر صفحه جاری شد.
نیمایی سپید زیبا و دلنشینی بود هر چند که طعم و بوی غم میداد..
به امید رهایی باااانو ایران خاااانوم از درد و رنج و رسیدن به شادی و گنج
در پناه امن نور و عشق الهی باشید