يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر جاویدان (جاوید)
آخرین اشعار ناب جاویدان (جاوید)
|
سایه تن
سایه تنم می رقصد
از طلوع دوبارۀ چشمانت
آرام است دریای دل
آنگاه که آسمان
با تو آبی تر است
و بهار سرسبز تر
از آن غزل که واژه هایش
را تو چیده ای
هر دم ملس می شود
لبانم
به سوی گلستانی که
شهد نوشیده ای
باز کرده ام بالهایم را
برای رسیدن به آوازی که
کوک کردی سازش را
گوش می دهم
چهچه بلبلان مست را
در هوای آزاد خیال
می فشارم دستان جادو گرت را
که پراز مهرگیاه است
و رام می کند هر آهوی رمیده به دشت
فرهنگ نامه ای هستی که
معنا کرده ای لغت عشق را
و حیاتی دوباره می دهی به
جان های پلاسیده از
فرار روزمرگی ها
جاویدان(جاوید)
|
|
نقدها و نظرات
|
درودتان 🍁🍁 چه نقد پرباری به شخصه خیلی استفاده بردم سپاس فراوان از برادر استادمان موفق و پاینده باشید 🍁🍁 | |
|
درود بر شما استاد محمدی عزیز
علاقمندی به شعر باعث می شود گاهی دل نوشته ای را تنظیم کنیم
قطعا نقد سازنده و راهنمایی دوستان عزیزی چون شما موجب بهبودی و رفع ایرادات خواهد گشت .
از اینکه با دقت و حوصله به دل نوشته ها پرداخته اید بسیار سپاسگزارم | |
|
درود تان باد استاد محمدی عزیز
علاقمندی به شعر باعث گردید گاهی دلنوشته ای را تقدیم عزیزان و دوستداران فرهنگ و ادب پارسی نماییم.
قطعا با یاری و همیاری و راهنمایی دوستان ارجمندی چون جنابعالی با نقد های سازنده و پیشنهادات برای بهبودی کمیت و کیفیت شعر در آینده بهتر از گذشته خواهد بود .
از اینکه با دقت و حوصله دلنوشته ها را مرور نموده اید بسیار سپاسگزارم باشد که همواره از اندیشه های ناب شما بهره گیریم . | |
|
درود و آفرین هادی جان دانا نقد خوب و پرباری بود دقیقا درست و بجا گفتید؛ تخیل، اندیشه، تصویر، و اجرای زبان مناسب... واجبه و باید رعایت بشه. خواندن اثار سپیدسرایان معاصر به ویژه شاعران دهه هفتاد و هشتاد حتمن به جناب جاویدان کمک میکنه. | |
|
سلام و درود امیر حسین عزیزم شاعر فوق العاده ی سایت سپاس از شما | |
|
دارم از تو سپاس
ای بانوی احساس
قلمتان نویسا دلتان شادمان | |
|
سپاس بیکران استاد فاضلی نژاد | |
|
سپاسمندم از حسن نظرتون بانوی مهر | |
|
سپاسمندم از حسن نظرتون بانوی مهر | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعری ظاهرا با قالب سپید
🔷 در ابتدا باید عرض کنم (البته شاید بارها این نکته را در نقد اشعار سپید آورده ام اما جهت یاد آوری باز عنوان میکنم)
در اشعاری که متشکل از مصاریع و ابیات نیستند سطر حرف اول را در رساندن و القای مطلب به مخاطب میرساند، سطور اسکلت های یک شعر سپید هستند که اگر طول این سطور و نحوه ی چیدمان آن در شعر مراعات نشود نه تنها معنی الکن باقی می ماند بلکه شعر دچار اطناب میگردد.
یکی از معایبی که متاسفانه در اشعار دوستان سپید سرا مشاهده میگردد همین اطناب و عدم ایجاز است
آنقدر روایت را شرح میدهند تا حوصله ی مخاطب از تکرار مکررات به سر می آید و گاهی برعکس آنقدر کوتاه مینویسند که کلام گم و الکن است. به زعم من اینان به پروکرت شبیه اند (شخصیت اساطیری یونان قدیم) که مسافران را بر تخت خواب مهمانخانه اش میخواباند و میکوشد قد آنان را با تخت تنظیم کند یعنی قد بلند ها را سر و پا میبرد و قد کوتاه ها را کش می آورد
کاری که جناب جاویدان در این شعر انجام داده اند دقیقا همین است
سطور را بیش از اندازه تقطیع کرده اند در حالی که میشد خیلی از سطرها را در هم ادغام کرد.
تقطیعهای افراطی، ظاهرِ متن را به شعر نزدیک میکنند، امّا درباره ی باطنِ ماجرا، شعر را به لنگ زدن دچار میکنند.
🔷 شعر تنها این نیست که تکه تکه های نوشته هایمان را زیر هم بنویسم و بر آن نام شعر گذاریم
شعر باید که در موضوع و مضمون و محتوا و اندیشه و خیال، اثری قابلتوجه باشد در عرصه ی زبان، چیزی برای عرضه داشته باشد.
برویم سراغ شعر جناب جاویدان بعد از این مقدمه
🔶 سایه تنم می رقصد
از طلوع دوبارۀ چشمانت
آرام است دریای دل
آنگاه که آسمان
با تو آبی تر است
و بهار سرسبز تر
جز رقصیدن سایه با طلوع چشم که تصویر زیبایی است
بقیه ی این بند را بارها و بار در اشعار دیگران شاید بهتر و قوی تر و شاید بدتر و ضعیف تر دیده ایم.
پیشنهادم به جناب جاویدان این است که دیدگاهشان را نسبت به شعر تغییر دهند و اشعار زیادی بخوانند فرقی نمیکند.
اشتباهی که برخی سپید سراها مرتکب میشوند صرفا اشعار سپید میخوانند و از اشعار موزون دوری میکنند این افراط در نگرش باعث ایجاد یک پرده ی زخیم در چشمِ ذهن آنها میشود و شعر را به درستی نمیفهمند.
البته شعری که میگویم فارغ از گل و بلبل و زرافشان و غیره و ذالک است.
اشعار شاعرانی مانند
جناب حسین منزوی، استاد محمدعلی بهمنی، زندهیاد قیصر امینپور، جناب محمدکاظم کاظمی، جناب علیرضا قزوه، جناب عبدالجبار کاکایی و جناب سعید بیابانکی و…….
🔶 از آن غزل که واژه هایش
را تو چیده ای
هر دم ملس می شود
لبانم
در بند اول شاعر خبری را به مخاطب میدهد و مخاطب منتظر بازتاب خبری است که شاعر داده یعنی رقصیدن سایه و آرامش و غیره و ذالک
ولی به یک پاره از بامی به بام دیگر پریده میشود
این یعنی عدم انسجام عمودی
یعنی سنجاق کلاژ وار بند ها به هم بدون ارتباط داشتن
🔶
به سوی گلستانی که
شهد نوشیده ای
باز کرده ام بالهایم را
برای رسیدن به آوازی که
کوک کردی سازش را
گوش می دهم
چهچه بلبلان مست را
در هوای آزاد خیال
در این بند چیزی که زمخت است و لطافت را از شعر گرفته استفاده ی مکرر از رای مفعولی است. شاعر میتوانست در سطوری کمتر از این نشانه به درستی استفاده کند. شعر فرقش با نثر همین ریزه کاری هاست اگر درست و به جا از کلمات استفاده نشود
شعر سلاخی میشود
یکی دیگر از معایب این بند
اطناب است چرا که برخی سطور میتواند حذف شود مثلا وقتی شما مشتاق گوش دادن آواز یار هستید دیگر برای مخاطب و جریان روایی شعر همان کفایت میکند نیازی نیست که اشاره به کوک کردن ساز هم بنمایید
و بعد شاعر آنهمه از برای رسیدن به آواز یار روایت میکند اما آن را نصفه و نیمه رها و به گوش دادن به نغمه ی بلبلان اقدام میکند اینها روایت هایی هستند غیر منطبق برهم و نچسب
شعر و موسيقی هر دو برای برانگيختن حس و حال عاطفی به کار می روند. حالت هايی چون اندوه، شادی، اميد و يأس، حيرت و تعجّب، نمودهای عاطفه اند که شاعر میکوشد آنها را به ديگران انتقال دهد.
شعری که سپید است وزن و قافیه ندارد حتما باید از المان موسیقی درونی استفاده کند
نوع چینش کلمات و پستی و بلندی های واج ها هستند که ریتم را در شعر سپید رقم میزنند که متاسفانه شاعر این شعر از آن کمتر بهره برده است.
🔶 می فشارم دستان جادو گرت را
که پراز مهرگیاه است
و رام می کند هر آهوی رمیده به دشت
طبعا حرفها و مضامین شاخص را در گفتار محاورهای و نثرهای معمولی هم باید شیرین و گویا بیان کرد، چه رسد به سینما و تئاتر و آثار تجسمی و داستان و شعر. اثر هنری را باید با نگاهی نو و زبانی تازه بیان کرد
انصافا این بند از سایر بندها دلچسب تر است، واژه هایی مانند مهر گیاه شاعرانگی را به نوشتار بازگردانده است
🔶 فرهنگ نامه ای هستی که
معنا کرده ای لغت عشق را
و حیاتی دوباره می دهی به
جان های پلاسیده از
فرار روزمرگی ها
باید از شاعر پرسید کار فرهنگ نامه چیست؟
طبیعتا معنی کردن لغات و…
خب با وجود این سابقه ی ذهنی برای مخاطب آیا دوباره آوردن معنی کرده ای حشو نیست؟ آیا شعریت شعر را خدشه دار نکرده است؟
شاعر این شعر باید دقت کند نوشته اش را از نثر به سمت شعر سوق دهد
بیشتر بندها به سمت نثر تمایل دارند تا شعر، نثری که زیر هم نوشته شده و شکل و فرم شعر را دارد.
امید که شاهد آثار پربارتری از شما باشم
سید هادی محمدی