شعر گفتن کجا آسان است ؟
باید آرام نوشت لحظه ای رام نوشت
در دل شعر وغزل ،از خداوند و ازل
تا به پایان جهان، گاهی از کام نوشت
گاه ناکام نوشت...
باید از حال دو دلداده نوشت
گاهی از جام ومی وباده نوشت
واژه ها کرد به مشق
یاکه پیچاند پُر از سلسله ی نکته و
پندانه ی عشق..
گاه هم با قلمی ساده نوشت ...
باید از ساقی و پیمانه نوشت
شمع را دید که پروانه نوشت
مختصر کرد، غم هجران را
دل خونین شده و نالان را
شرح داد حال دل معشوقی
باید از عشق طبیبانه نوشت...
باید از وعده ی دیدار نوشت
از قرارِ دل بیمار نوشت
گاهی از مسئله ها داد سخن
چنگ زد بر دل یک درد کهن
آه را داد لبِ مظلومان
باید از قاضی بیدار نوشت...
باید از گریه واز خنده نوشت
از غم و غصه ی آکنده نوشت
حرف داد از لب و تصویر سراب
شرح درد عطش و حال خراب
بوسه ی مانده به روی لب یار
عاشقی کرد به جای دلِ یار
گاهی هم حال سر افکنده نوشت...
باید از عاشق و از وصل نوشت
گاهی از هجر و غم و فصل نوشت
مَثَلی زد سَرِ شب های دراز
دست و گیسو و لب وعشوه و ناز
قهر ودل کندن و رفتن به قرار
غزلی گفت به آرامش یار
باید از عشق ، ولی اصل نوشت...
باید از دشت وگل و ماه نوشت
کوه را دید ولی کاه نوشت
لاله و سنبل و ریحان و بهار
چشم آهوی خطا کار و وخمار
چو قناری به گرفتار قفس
گاهی از جاده واز راه نوشت..
باید از شاعر دیوانه نوشت
به دُرشتی زد و رندانه نوشت
به تناقص بِکشی حرف وحدیث
رنج را گاه کنی گنج نفیس
آن چه دیدی و ندیدی به کنار
شرط آن است که مردانه نوشت..
شعر گفتن کجا آسان است ؟
#نازبانو
زیبا بود شعرتان🌺🌺👏
میتوان آنرا نیمایی یا شعری در قالب آزاد نامید
فقط یکی دو جای کوچک نیاز است وزن با سایر سطرها همنواخت شود
مانند سطر اول
یا سطر
شرح داد حال دل معشوقی
در کلیت شعرتان در رکن " فعلاتن" سروده شده که در ابتدای هر سطر با در نظر گرفتن اختیارات گاهی فعلاتن به فاعلاتن تبدیل شده) که فقط در اولین رکن مجازیم(
و انتهای هر سطر نیز باز فعلاتن به صورتهای دیگری چون فعلن یا فعلات ... تبدیل شده که آن نیز بی ایراد است
در سطری که عرض کردم
شرح داد حال دل معشوقی
فعل " داد" چون یک هجای کشیده است در این نقطقهی خاص نمیگنجد🙏