پنجشنبه ۸ آذر
|
دفاتر شعر علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
آخرین اشعار ناب علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
|
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل
بشد ریزه سنگی به کفشم سوار
بگفتا مرا یار خود بر شمار
کنم درد دل من رفیقت شوم
بدین ره شوم همره و غمگسار
بگفتم به کنجی نشین بی تکان
تو گشتی کنون یار من با وقار
به ناگه به ره رفت او زیر پا
بزد نیش خود روز من گشت تار
بِبُردم هوا پا ، زدم بر زمین
بگفتم چه کردی تو ای نابکار
مرا کج نمودی تو ای نا رفیق
رفاقت نباشد کنی چون نزار
برفتم به ره من چو با یار خود
فراموش کردم من این حال زار
پس از خرده راهی تکانی بخورد
بیامد دگر زیر پا هم قطار
گزید آنچنان هوشم از سر برفت
شدم من ز دستش سیه روزگار
درآوردم از پا چو من کفش خود
به سوی سما کردمش رهسپار
بگفتم تو ای سنگ ، کردی ستم
نباشد که این رسم ، بر یار غار
دگر هیچ سنگی نیارم به کفش
نسازم به دل سنگواره نگار
انیسم بود باید از جنس خود
رفاقت بگردد دگر پایدار
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما از نظر لطف شما بسیار سپاسگزارم | |
|
درود بر شما استاد استکی البته در این زمینه که اگر در قالب مثنوی بود هم دست شاعر بازتر بود و هم اثر پربارتر بود ولی قالب غزل زیبایی خاصی دارد که ناخواسته آرایه های متنوعی را با خود به دنبال می آورد که به همین خاطر عاشق غزل هستم از نظر لطفتان و همچنین از نقد بجای شما سپاسگزارم | |
|
سپاسگزارم | |
|
درود و عرض ادب از نظر لطف شما سپاسگزارم | |
|
درود بر شما استاد انصاری از نظر لطف شما بسیار سپاسگزارم | |
|
از نظر لطف شما سپاسگزارم | |
|
از نظر لطف شما سپاسگزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و عالی بود
قلمتان نویسا
بمانید به مهر و بسرایید