سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ***جبروت***

        شعری از

        سیدیحیی حسینی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ۲۲:۰۰ شماره ثبت ۱۱۲۵۰۳
          بازدید : ۹۸۶   |    نظرات : ۳۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سیدیحیی حسینی

         
         
         ***  جبروت  ***

         
         
                        درارتفاعات نگاه ها یکی نیست ..!
         
                        بعضی ها مثل کرکس 
         
            ازاوبالا آدمارا کوچک .
         
                   انسان هایی که دیدشان مثل عقاب
         
                 ودائم 
        بالاترازکرکس در پروازند.افرادرابزرگ می بینند
         
         
         
        ۱۴۰۱/۵/۲۰
        باامتنان سیدیحیی🙏
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سید هادی محمدی
        جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۴۳
        با سلام و درود بر شما

        برای شعر شدن یک نوشته پارامترهای مختلف اعم از مضمون و تصویر و ساختار نیاز است.

        پیشنهادم برای شما بزرگوار مطالعه ی بیشتر در شعرهای امروزی است اگر به سپید گفتن علاقه دارید سپیدهای زیبایی در سایت و کتاب ها وجود دارد که قطعا به شما کمک خواهند کرد

        بمانید به مهر و بسرایید

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۲۳:۰۶
        سلام

        استادوادیب سیدهادی محمدی
        درودهایم پیشکش برادر ادیب و اَریب و نبیلم
        زندگی‌تان گلریز عشق
        روزگار ِ جوانمردان بخیر....
        ۰از حسن توجه و محبت شما
        مدیر افتخاری سایت شعرناب
        ممنونم استاد
        حتما پیشنهادتان راسرلوحه قرارمیدم
        با ارزوی موفقیت و سربلندی
        🌹 🌹 🌹 🌹
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۴۵
        درود بزرگوار
        دلنوشته زیبایی است
        موفق باشید خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۵۹

        بااهدای سلام
        استادفرزانه عباسعلی استکی (چشمه)

        احساس کوچکم مقابل روح بلندو
        شاعرانه ات کم میاره
        درودبرشما استاد
        _________
        مشکلات شاعری...

        مسجد کارتخوانی
        روزه رژیمی
        نماز میز و صندلی
        روضه رستورانی
        سینه زنی دوبس دوبسی
        عبادت یوگایی
        تفسیر هوش مصنوعی
        سنگ قبر متحرک کاغذی
        مراجع مغضوب
        آرایه های نامیزان با چاشنی قمی هستند
        که نمیشود شعرشان را سرود
        پ.ن:
        قلم اندیشه که می خواهد آیینی بسراید
        کاغذ دل اجازه نمی دهد
        هر دو اما بشدت
        نگران خون حسین(ع) هستند


        شاعرآقای استکی


        🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۱۱:۵۷
        در مفهوم عالی بود خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۷:۳۶
        باسلام ودرودمبتهج
        شاعره مکرمه مهربانو شاهزاده خانوم
        ازحضوردراین حقیرانه خرسندم
        ___^_////٪

        غرق می‌شوم
        در دریایی از رویای خیس ِ آغوشت
        تنت.. بوی گرم ِ آرامش می‌دهد
        تمام وجودم را پر می‌کنی
        در سادگی یک آغوش ِ مست
        و نجوا می‌کند.. عشق
        آهسته در گوشم
        که ای سربه‌هوای دوست‌داشتنی
        *دوسِت دارم*
        من بی‌تاب می‌شوم
        و تو بی‌قرار
        جز تکیه بر امن ِ آغوشت
        تکیه‌گاهی هست؟
        ***
        کاش
        فریاد نمی‌کشید.. زمان
        حرکت ِ ثانیه‌ها را
        و گذشته نمی‌شد.. گذشته‌ها
        تا این روزها نیز..
        به اندازه‌ی سرسوزنی
        مهربانی داشتی!
        و بی‌آنکه بخواهم از تو
        مرا تنگ.. در آغوشت می‌فشردی!

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        *شاهزاده*
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۴۳
        خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۰۹
        بادرودو
        سلام گرم مبتهج

        شاعره مکرمه بانوی جمیله عجم

        باحضورفرّتان منورکردید
        دلتان مکدرنشودهرگز
        احساس کوچکم مقابل روح بلندو
        شاعرانه ات کم میاره
        زیراهرگزبلدنیستیدبدباشید
        درودبرشما استاد

        ________
        روبرویم می شوی مداح ومدحم می کنی
        پشت سرچاقو به دستی مثل قاتل، آشنا!

        من که آئینم محبت بوده است آخر چرا
        این چنین شمشیرها رابسته اید ازروشما؟!

        کینه راانبارکردی درددلت خروارها
        پس چرا همواره داری دررفاقت ادعا!؟

        این نقاب کهنه رابردار ازرویت دمی
        می شناسم گرچه من روباه دشت حیله را

        ازمکافات عمل غافل مشو چون دیده ام
        آخرش بدمی خورد بر غافلان چوب خدا!

        خنجرت راکرده ای پنهان وزخمم می زنی!
        لااقل مردانه تربامن به این میدان بیا

        عرضه داری روبرویم مثل سرداری بجنگ
        عین ترسوها خزیدی گوشه ی سنگر چرا؟

        من زنم اما زنی پرورده ی دست یلی
        جزخدا ازکس نمی ترسم ، بزن ای بی وفا!

        شاعره عجم
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۱۵:۴۳
        خندانک
        امين آزادبخت
        شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰۸:۰۳
        سلام مرد خوب

        در ارتفاعات همه رفیقیم.
        کوهنوردی را البته


        با سپاسمندی خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۰۹

        باسلام

        استادآزادبخت که باحضورفرتان ونگاه پرمهر
        خوش امدیدبرحقیرانه ام
        بنده باتلمذاستاددوست
        به کراراً به دست بوس

        درودبرشما پایامانیدوبایا
        بسرایید
        ____^^^^^^^
        به سرتاسر
        همه دشتان نشسته بر دلِ کوهش،
        بیابان بود
        و آبادی غریب از قُدقُد مرغی
        دو کرکس را برادر بود

        دو پیمان کرکسان با هم
        بساط هر دو خوان با هم
        نگاهاشان به هر سویی
        دو پرواز از فراز آسمان با هم
        غذایی گر به چنگ آمد هم آن دو را برابر بود
        و آبادی به زیر چشم آن دو را سراسر بود

        به حکمان گفتگو گفتش:
        برادر کرکسم اینجا،
        تو پنداری در این دهکوره آبادی
        طعامی،لقمه پس ماندی
        به قدری قوت ما مانده؟
        بمانَد بهر ما مُردار
        همان صیدی کَزان چنگال شیری باقی اش مانده
        شکاری از جوانمردان...

        -نه جانم کرکسم دیگر
        برون آ زین طریقتها که می پایی
        ندیدی کاهلی کنجی
        فتاده خسته و رنجور
        نه اش خویشی بگیرد آخرش دستش
        نه یک رهرو روان باشد بدو رحمش
        شریعتها که می بینم
        وفا رنگ است
        و صحبتها شنیدستی
        نه از روی محبت،بل همه جنگ است
        فراوان خوی و عادتها
        پر از کینه و نیرنگ است
        --برادر مونسم کرکس
        نه اینجا مردمان باری
        مشقتها کشیدستند زِ جورِ روزِگارُ بس
        نمانده یک دو چند کاری
        زمینهاشان که می بینم
        پر از آب وُ پر از کار وُ پر از بار است
        فروخفتن به زیر سایه ای شاید
        مدام از سوزِ تابستان گریزان بوده اند نالان
        و این روزان صراط ظهر مرداد است

        -نه جانم کرکسم اینجا
        یکی بیچاره مردی سرنهاده گوشه ای شاید
        دگر را گوشه ی عزلت گزیده در فراق داغِ فرزنداست
        یکی با آن یکی با هم
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۳۰
        درود برشما جناب سید یحی حسینی عزیز و

        بزرگوار

        عین واقعیت همینه که گفتی

        احسن وهزاران آفرین خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۹:۵۵

        بااهدای سلام

        شاعرگرانقدراستادفتحی( تختی)
        باردیگرحضورتان رابااحساس تفخرو...

        دل شاعرانه وروح فرشتگان رادارید استاددرودبرشما
        🌺🌹🌹
        امیدم هست که خود الهام گیرم
        ز مولایم علی فرجا م گیرم
        سرشتم گشته آیین محمد
        به عشق یا حسین پیغام گیرم
        خداوندا بده تو فیق برمن
        که در راه شهیدان نا م گیرم
        نصیبم کن که در راه ولایت
        به دستم پر چم اسلام گیرم

        فتحی ...تختی... محرم سال ۱۴۰۱ شمسی

        التماس و دعا
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        قربانعلی فتحی (تختی)
        چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۱۸
        سلام و درود عرض ادب استاد گرانقدر جناب حسینی عزیز

        ازلطف و بزرگواری شما بسیار ممنونم

        دست شما در د نکنه بزرگواری فرمودید

        سپاس گزارم خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰۹:۵۵
        درود بر شما بزرگوار
        دیدگاه جالبی ست اما کافی نیست.
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۰۷

        بااهدای سلام

        استاد حسین احسانی فر(منتظرلنگرودی)
        باحضوراکرمتان قدم برحقیرانه ما
        والطاف نگاه پرمهر تان به شعرم
        شعف و شوق بردلم
        خوش آمدیدجانا
        مسرورشدم ومحظوظ
        عزیزی
        🌷🌷🌷
        _______
        می بُرد دستِ آسمان، سوی سحر مهتاب را
        طی شد شتابان آن شب و این شد شروعِ ماجرا

        تا روی دامانِ زمین، انداخت خورشید آتشی...
        در سینه ی آن دشت شد، جنگِ جگرسوزی به پا

        این سو گروهی اندک از انسانِ کامل در سپاه
        آن سو سپاهی کامل از دیو و ددِ انسان نما

        این سو بهشتِ جاودان، می سوخت از فرطِ عطش
        امّا جهنّم آن طرف، سیراب از آبِ فنا

        آن سو سپاهِ سرکشان، این سو گروهِ جان فشان
        آن سو سپاهی بی حیا، این سو گروهی بی ریا

        با دستِ شیطان ناگهان کوبیده شد بر طبلِ جنگ
        شد ثبت در یادِ زمان، آغازِ تاریخِ عزا

        احرام پوشانِ حرم بعد از طوافی گردِ یار...
        کردند رمی نفسِ خود، رفتند تا کوی منا

        سعیِ وفا کردند تا با پاسداری از حسین...
        تفسیر گردد «لیسَ لِلإنسانِ إلّا ما سعیٰ»

        یارانِ ایمان یک به یک در دستشان جامِ الست
        بودند مستان از ازل، از باده ی «قالوا بلیٰ»

        در بینِ خود پیمان خون بستند اصحابِ حسین
        گردند تا در راهِ حق پیش از بنی هاشم فدا

        همچون شهابی حمله ور بر قلبِ تاریکی شدند
        از نورشان ایجاد شد، زخمِ عمیقی در فضا

        در کوره ی جانِ حسین از داغِ یارانِ شهید...
        افتاد هر دم آتشی جانسوز از روی جفا

        ادامه دارد

        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌹🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۱۲:۰۸
        قلمتان توانا وهمیشه برقرار باشد
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۲۷
        باسلام وارادت
        استادگرانقدرمهندس انصاری
        وامدارار کلک زرینتانم
        خداوند در سایه سار امنش شما را سرفراز و پاینده نگهدارد
        زنده مانید به عشق
        🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌹🌹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد گلی ایوری
        شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ ۲۱:۳۷
        درود بر شما
        جالب بود
        سراینده وپاینده باشید خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۰:۳۰
        باسلام
        شاعرفرزانه استادایوری
        بادرودی وافر
        آرزومندآرزوهایتانم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        يکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ ۰۶:۵۷
        درود و عرض ادب و ارادت
        شاد و سربلند و پیروز باشید خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۱۵


        باسلام
        شاعره فرهیخته رجایی علیشاهی (صنم)

        باحضورفرتان برحقیرانه ام
        سپاسمندم خرسند
        خندانک خندانک

        درود و عرض ادب بزرگواران
        ممنونم از همراهی تک تک شما عزیزان
        از طعنه های با سیاست میزندبیرون
        از قاف قانون و قباحت میزند بیرون
        .
        از شرق آغازیدنش تا مغرب خورشید
        از بند نافش با شهامت می زند بیرون
        .
        تب می کند با هر دلیری لگد خورده
        با عقربه از صفر ساعت می زند بیرون
        .
        هر ثانیه خمیازه ی تاریخ پر تکرار
        از دست ویران ِ مرمت میزند بیرون
        .
        شاید مسیح تازه ای از چار میخ نفی
        با حیله از شام خیانت میزند بیرون
        .
        مشتی رسولان سخن با ترس می گفتند:
        خون از کجایش با چه نخوت میزند بیرون؟
        .
        پیش خدایش انعقاد کودکی شل را
        هی لخته لخته با شجاعت میزند بیرون!
        .
        شکی ندارم آلت قتاله ای عریان
        از زخم او دارد بشدت میزند بیرون
        .
        او خطبه ای آزاد در بطن خیابان را
        با آه آبان در نهایت می زند بیرون
        .
        دیدم میان بوی تند خون خود می گفت:
        خاموش! رد این جنایت میزند بیرون!

        ۲۶ مرداد ۱۴۰۱
        بتول رجائی

        🌹🌹

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۱۹
        سلام و درودی مجدد

        بسیار عالی خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۲۴
        باسلام واردادت


        شاعر،ادیب قربانعلی فتحی( تختی)

        باخوش آمدگویی به صفحه خودتان

        که هربارباساز دلت به نوای شعف
        سپاس از حسن نظرتان
        مهربانم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۵۸
        درود بی‌‌کران عزیز

        شادزی خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        سه شنبه ۱ شهريور ۱۴۰۱ ۲۱:۴۸
        باسلام،

        ارادت مهندس شاعرفرهیخته

        بنده نوازی مرام شماست
        خاک پایتان طوطیا کنم بر چشم ...
        خندانک خندانک
        می‌خواهم امشب با تو در پرواز خوانم
        در اوج بی‌پروای شب آواز خوانم
        پلکت بهم می‌خورد می‌گفتم خدایا
        این صحنه را جانی به هر آغاز خوانم
        افسونگری را چون هنر در چشم دانم
        طرح نگاهت را فقط طناز خوانم
        خندیدی و استاد جان در باغ می‌گفت
        هستی ملک یا من تو را اعجاز خوانم؟
        تو از تمام آفرینش سیر کردی
        هر چه به غیر از خالقت اغماز خوانم

        شاعرامیدکیانی


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد فاضلی نژاد
        چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۲۹
        سلام و درود به جناب سید یحیی حسینی
        زیبا می اندیشید و از دل قلم میزنید
        خندانک
        پایدار باشید بزرگوار خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱ ۱۴:۴۵

        باسلام گرم بهجت افزا

        استادفاضلی نژاد
        ازحُسن نظروهمدلی کمال تشکردارم
        زنده و
        مالامال ازالطاف لایزال الهی
        ارجمندم

        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        ارسال پاسخ
        زهره دهقانی ( شادی)
        جمعه ۴ آذر ۱۴۰۱ ۲۰:۵۴
        درود بر شما شاعر گرامی
        واقعا همین طور هست که سرودید⭐🌹

        موید باشید
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        يکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱ ۰۳:۰۵

        سلام گرم بهجت افزا


        متشکرم شاعره مکرمه بانوزهرادهقانی
        حضورفرتان رابه حقیرانه
        موجب خرسندوشعف است
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


        به نام او..

        قاب ها خالی...
        ساعت ها ساکن...
        قلب ها بی احساس...
        به گوشه خزیده اند آنهایی که
        ادعای عشق و عاشقی داشته اند
        میدان رقابت،مانده است بی رقیب
        و چه تلخ است...
        که عشق روی دست عاشقان مانده است
        بی هیچ خریدار
        و صداقت را خواهی یافت
        در میانه های گورستان
        بر سرِ مزارِ وفاداری
        اندکی سکوت کن...
        می شنوی صدای ناله هایش را
        صدای خواهش هایش را
        می گوید:عشق بی تو معنایی ندارد
        می گوید:مرا با خود ببر به دیار ابدیت...


        زهره دهقانی(شادی)
        🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        🌼🌼🌼🌼🌼🌼
        ارسال پاسخ
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        شنبه ۵ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۵۶
        درود بیکران
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیدیحیی حسینی
        سیدیحیی حسینی
        يکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱ ۰۳:۱۷

        سلام نازنین دوست



        شاعرتوانافهیم
        شاعرادیب شاهین رضایی
        سپاسمندحضورتان

        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

        اژدهای دهن گشاد
        هراسان از خواب جهید
        هر چه خواست درید
        صد دندانش شکست
        هزار دندان رویید
        بار دیگر سیر و پُر
        در مرداب وحشی «وستفالی» خوابید

        هیچکس! حاشیه «مارتین» بر مکتوب «هابز» ندید:

        «لویاتان»
        جایی رویایی! مثل «1963»
        یک پُرس کامل
        فیله مغزپخت زبان بلعید
        آنگاه
        ؟
        ؟
        رام تر آرمید

        🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼

        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        🌾🌾🌾🌾🪷🌾🌾🌲🌲🌲🌲
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7