سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        بغضِ باران

        شعری از

        مهدی حیدری گودرزی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ تير ۱۴۰۱ ۱۱:۰۸ شماره ثبت ۱۱۱۷۵۰
          بازدید : ۱۲۴   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی حیدری گودرزی

        آخرش باران زد و
        بغضم شکست...
        آسمان عهدِ خودش را ،،،
        همچو چشمانم شکست...
        قول دادم گریه هایم بعد تو
        پنهان بماند نازنین..
        آسمان اما به بارانی ،،
        تمام کاسه هایش را
        سر بغضم شکست...
        اشک من در اشکهای آسمان
        گم گشته است...
        خاطراتت بار دیگر بی وفا
        قلبم شکست...
                                                       مهدی حیدری گودرزی
                                                         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۱ ۰۸:۲۰
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
        پر احساس خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        سه شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۰۹
        سپاس از شما 🙏🌷
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        يکشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۴۶
        درود بر شما

        زیبا بود اما نیمایی نبود

        بمانید به مهر و بسرایید

        عیدتان مبارک در سایه آقا امام علی ع پاینده باشید

        ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        سه شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۱۱
        سپاس از شما و حضورتون🌷🙏
        ارسال پاسخ
        سمیرا عاشوری
        يکشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۰۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        سه شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۰۹
        سپاس از حضور پر مهرتون🌷🙏
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        يکشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۱ ۱۲:۴۹
        درود بر گوار
        احسنت
        زیباست پر احساس
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        سه شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۱۰
        سپاس از شما گرانقدر🙏🌷
        ارسال پاسخ
        حمید رفیعی راد (کوروش)
        يکشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۱ ۱۴:۰۹
        درودتان شاعر گرامی خندانک
        زیبا و خوشآهنگ سرودید خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        سه شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۱۰
        بسیار سپاس از حضور شما🌷🙏
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۲۶ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۴۰
        درود بر اندیشه ناب شما
        شاعر وهنرمند ارجمند
        همواره تابان
        جوشان وخروشان باشید
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی حیدری گودرزی
        مهدی حیدری گودرزی
        سه شنبه ۲۸ تير ۱۴۰۱ ۱۶:۱۰
        سپاس از استاد گرامی🙏🌷
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4