شنبه ۳ آذر
خونه مادربزرگ شعری از حسین هاشمی
از دفتر عشق مجازی نوع شعر ترکیبی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۵۰ شماره ثبت ۱۱۱۰۴۵
بازدید : ۲۴۵ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب حسین هاشمی
|
خونه مادربزرگ دیگه شادی نداره
دیگه شور و خنده ای مثل قدیم نداره
از وقتی رفته دنیا دیگه صفا نداره
این زندگی مزه قبلاً ها رو نداره
خونه مادربزرگ همه فصلها خزانه
حتی گلهای یاسش عطر و بویی نداره
قدیمها یادش بخیر مادربزرگ زنده بود
آغوش گرمش پر از لالایی و قصه بود
وقتی که بود خوشی بود این دنیا دیدنی بود
دستهای مادربزرگ چقدر بوسیدنی بود
تا که اذان سر میداد جانمازو برمیداشت
چادر مخصوصشو وقت نماز سر میذاشت
گوشه تاقچه مونده جانماز ضریحش
چند ساله بسته مونده صندوقچه قدیمش
چقدر دنیا عجیبه گلها رو زود میچینه
آدمهای قشنگ رو از دستمون میگیره
حسرت دیدار داریم تو قلبامون میباریم
روز بروز این دنیا رو مفتی مفتی میبازیم
مادر بزرگ کجایی مردیم از این جدایی
ما رو اینجا گذاشتی رفتی پیش خدایی
قصه تلخی شده روزگار گذشته
رفتن مادربزرگ دلهامونو شکسته
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خاطره انگیز بود
قلمتان هماره سبز باد