شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
تنگ دستی خسته با مویی بلند
پاره کفشی داشت با رویی نژند
رفت در بازار و بر سکو نشست
تاجری کز مال دنیا گشته مست
گفت با نخوت که ای بیچاره مرد
از چه گشتی این چنین همزاد درد
گر چو من علم تجارت داشتی
سکه های زر به جیب انباشتی
گفت مسکین گر که زر، نابم کند
در زمانه چون تو اربابم کند
گر که ثروت مایه کبرم شود
یا ترک بر کاسه صبرم شود
سیم و زر خودبین و مغرورم کند
یا که در انظار منفورم کند
من نخواهم چون تو زر ای خودپسند
تا که باشم نزد یاران ارجُمند
هرکه مالش صرف دنیا شد بباخت
وانکه آگه شد بدان عقبا بساخت
گر که خواهی نام نیکی یادگار
بر ضعیفان باش تو خدمتگزار
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما. سلامت باشید | |
|
درود بی پایان بر شما | |
|
درود استاد گرامی، زنده باشید | |
|
درود بانوی گرامی. زنده باشید | |
|
درود و سپاس فراوان بر بانوی شاعره عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زیبا بود