پنجشنبه ۱ آذر
گوزلریوه(برای چشمانت) شعری از امیر وحدتی یگانه
از دفتر عاشقانه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱ ۰۱:۰۹ شماره ثبت ۱۱۰۴۱۸
بازدید : ۴۰۳ | نظرات : ۲۲
|
دفاتر شعر امیر وحدتی یگانه
آخرین اشعار ناب امیر وحدتی یگانه
|
گوزلریوه
چکنده سُرمه ی تار ای نگار گوزلریوه
خوشوم گلیر باخام او بیقرار گوزلریوه
گوزون پیاله دی جام شرابه اوخشاری وار
باخاندا مست اولورام او خمار گوزلریوه
سوزون شیریندی ولی گوزلرون تماشایی
نظر سالوب یارادان بیشمار گوزلریوه
هزار الله اکبر گله او نقاشه
چکیب عجب قلم زرنگار گوزلریوه
چکنده نقشیوی احسن دیوبدی اوز اوزونه
ویریبدی شوقیله نقش و نگار گوزلریوه
چکیبدی گوزلرون اوسته ظرافتیله قلم
ویریب کمان سنون اقتدار گوزلریوه
کمان ایدنده عزیزیم او تیر مژگانی
دوشوب کمندوه اولّام شکار گوزلریوه
صفا ویریب گوزُوه کیپریگین قلم قاشون
خدای من ! چکیلیبدی حصار گوزلریوه
قویاندا تیری کمانه نشان اولور قلبیم
او کیپریگینده سالور سایه سار گوزلریوه
دوداقون اوسته دوشوب ذره نقطه ی جانسوز
ویرر او دانه ی فلفل شرار گوزلریوه
نه باشکوه ویریب رنگ روشن آبی
صفای ساحل زیبا کنار گوزلریوه
او گوزلرونده سنون جام جم نشانه سی وار
که هر زمان ایدرم افتخار گوزلریوه
توکنده زلف پریشانی ماه صورتیوه
ویریر او زلف سیاه اعتبار گوزلریوه
منی یانونجه آپار هر یره دعا یرینه
که قویمارام دَیه گوز با وقار گوزلریوه
وروبدو خیمه خیالون منیم کناریمده
خیالده باخورام ای نگار گوزلریوه
دوشنده یادیمه من نوبهار تک توکرم
گلاب گریه ی بی اختیار گوزلریوه
اگر قدم قویاسان ساحت گلستانه
گلور فغانه دمادم هَزار گوزلریوه
شکسته سازیله عشقیم گلور نوایه او دم
چالور چغانه و چنگ و سه تار گوزلریوه
چیخار او لحظه هامو شوقیله تماشایه
شکوهیلن باخار اول آبشار گوزلریوه
هزار و یک جانوم اولسا اگر ، یقین ایدَرم
بیرین اوزیوه مینینده نثار گوزلریوه
اورکده تاب یوخوم تا که باخمیام گوزوه
باخاندادا اولورام شرمسار گوزلریوه
گوزوم باخاندا سنه رنگ صورتیم سارالور
اورکده سِرّیم اولور آشکار گوزلریوه
گله او گوزلریوین هر بلاسی واردو منه
که ایتمیشم اوزومو من قمار گوزلریوه
دولاندا گوزلریوه اشک مثل مروارید
نه حسرتیله باخار نوبهار گوزلریوه
غزال ، گوزلریوه عاشقم دایان گیتمه
که یازموشام غزل شاهکار گوزلریوه
او گوزلر اولماسا گر ، من بو جانی ایستمیرم
"یگانه" نی ایلیوبسن دچار گوزلریوه
(ترجمه شعر (گوزلریوه
چشمانت
کشی چو سرمه ی تار ای نگار (به)چشمانت
کنم نظاره بر آن بیقرار چشمانت
چه چشمها که به جام شراب می مانند
که مست میشوم از آن خمار چشمانت
سخن شکر ولی چشمان تو تماشایی است
نظر نموده خدا بیشمار (به)چشمانت
هزار الله اکبر بُوَد بر نقاش
کشید عجب قلم زرنگار (به) چشمانت
کشید نقش تو را بر خودش تبارک گفت
به شوق داده چه نقش و نگار (به) چشمانت
بروی چشم بظرافت کشیده است قلم
که آن کمان دهد اقتدار (به) چشمانت
کمان کنی گر عزیزم تیرهای مژگانت
بدام افتم و گردم شکار چشمانت
صفا گرفته چو چشمان ز ابروان کمان
کشیده خالق من چون حصار (به) چشمانت
چو تیر شد بکمان قلب من نشانه شود
بیفتد از مژه ها سایه سار (به) چشمانت
فتاده روی لبت ذره نقطه ای جانسوز
فتد ز دانه ی فلفل شرار (به) چشمانت
چه باشکوه دهد رنگ روشن آبی
صفای ساحل زیباکنار (به) چشمانت
چو چشمهای تو از جام جم نشان دارد
همیشه من بکنم افتخار (به) چشمانت
بریز زلف پریشان به صورت ماهت
سیاه زلف دهد اعتبار (به) چشمانت
ببر بجای دعا تو مرا بهمراهت
که چشم بد نخورد بر باوقار چشمانت
خیال تو بکنارم زدست خیمه ی خود
کنم نظر بخیال ای نگار (به) چشمانت
بریزدم ز دو چشمم گر آمدی یادم
گلاب گریه ی بی اختیار (به) چشمانت
به زیر پا نهی ار ساحت گلستان را
به شور و ناله برآید هَزار (به) چشمانت
به عشق ناله برآرم چو ساز بشکسته
زنم چغانه و چنگ و سه تار (به) چشمانت
به شور و هلهله آیند بر تماشایت
نظر ز شوق کند آبشار (به) چشمانت
کنم، خدای دهد گر هزار و یک جانم
یکی بخود و هزارش نثار چشمانت
ز چشمهای تو نیشی بُوَد بجانم نوش
که کرده جان خودم را قمار (به) چشمانت
ز چشمت اشک بریزد بسان مروارید
چه حسرتی بکشد نوبهار (به) چشمانت
غزال ، عاشق چشمم مرو تامل کن
نوشته ام غزل شاهکار (به) چشمانت
بدون چشم تو این جان را نمی خواهم
شدست جان "یگانه" دچار چشمانت
امیر وحدتی یگانه
بنا به درخواست اساتید بزرگوار و بر حسب
وظیفه اطاعت امر شد و ترجمه لغت به لغت
شعر تقدیم میشود از. قصورات به کرامات بگذرید.
|
|
نقدها و نظرات
|
درودها استاد بزرگوارم و ادیب گرانقدر.
اطاعت امر شد و ترجمه ای هر چند ناقص
در ذیل سروده ارسال شد. | |
|
درودها استاد بزرگوارم و ادیب گرانقدر جناب شفیعی.
اطاعت امر شد و ترجمه ای هر چند ناقص
در ذیل سروده ارسال شد. | |
|
درود فراوان بر شما استاد وحدتی یگانه ترجمه خود شعری زیبا بود و بسیار شورانگیز بینهایت سپاسگزارم از لطفتان تندرست باشید و سرافراز | |
|
درودها جناب پور صالحی عزیز و شاعر
گرانمایه. از بداهه ی تقدیمی لذتی وافر
حاصل گردید. سپااااااااس. | |
|
درودها استاد بزرگوارم و ادیب گرانقدر جناب عسگری. اطاعت امر شد و ترجمه ای هر چند ناقص در ذیل سروده ارسال شد.
حذف | |
|
درود و سپاس گرانقدرم جناب انصاری. | |
|
درودها خواهر بزرگوارم و ادیب گرانقدر.
اطاعت امر شد و ترجمه ای هر چند ناقص
در ذیل سروده ارسال شد. | |
|
سلام و عرض ادب 🌹بسیار عالی لذت بردم 🌹🌹 درود بر شما | |
|
تو را دوستت دارم روح اله جان. حق با شماست ولی تقصیر زبان ماست که بیشتر اصطلاحاتمان فارسی است. یادی بخیر نمایم از اساتید ترک زبانمان در دانشگاه که انگلیسی را با لهجه شیرین ترکی حرف میزدند . ضمنا رنگ روشن آبی و صفای ساحل زیبا کنار را شما به ترکی برگردانید. عزیزی و ارجمند. | |
|
روشن ابی اچیخ گوی صفای ساحل چیمرلیک ایستگی یا ایستهلی ساحیل زیبا گوزل کنار قیراخ عزیز و بزرگوار من بنده شعر را از مضمون خیلی هم پسندیدم اما این اشعار در گذر زمان بزرگترین لطمه ها را در شعر تورکی و درک شعر و سختی اش مضاف خواهد کرد من هم از کلمات فارس در شعرهای تورکی استفاده کردم اما تا جایی که توانستم کم کردم | |
|
سپاس بیکران استاد جان. | |
|
درود بر شما استاد بزرگوارم جناب زارع که فریاد دل ما هم هستید. سپاس بیکران ارجمندم. | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.