شنیدم روبهان حیله گر
به ناگه شدند سلطان شهر
موش ها در جوب ناله زنان
میکردند با هم دعوا و قهر و فقان
که اینک چه باید کرد در این شهر بزرگ
سوار تاکسی شدند رفتن میدان حر
به گربه گفتند کمی فکر کن
اگر لازم است با سگان چاره کن
از آن سوی شهر قار قار کنان
کلاغان خبر دادند شهرداری برده سگان
شغالان رفتند به شمال
شیر هم تبعیت شده به عراق
در همین گیر و گور
همه جمع شدن رفتند پارک ارم پیش گرگ
بعد عرض ارادت پیش وی
گفتند تمام احوال شهر ری
گرگ کمی فکر کرد
پرونده شهر را زیر پا له کرد
بگفت من که در بندم
روید نزد عقاب، شرمندم
سوار مترو شدند اینبار
رفتند دربند و شمران و بیلغان
هر چه جستند نیافتند عقاب را در آسمان
که سوسکی ندا داد معتاد شده
رفته کمپ سه راه آدران
همه ناامید روان شدند سمت سد
که ماهی صدا زد ای اهل شهر
این همان روز بود سالیان دراز
جغد پیر گفته بود که میآید ای جاهلان
چون نکردید چاره بهر شهر
بسوزند بسازید ای اهل جهل
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود