آمــدی از راه بـا معیـــارِ عشق .... بگذریم
رد شـدی از سنگیِ دیــوارِ عشق .... بگذریم
با سلامی رخنـه کردی ، در وجـود مـرده ام
تـازه کردی در سـرم افکـارِ عشق ... بگذریم
دست پُر با صد غـزل از شهـر عشـاق آمدی
خود به تنهـایی شدی معمـارِ عشق...بگذریم
آب دادی ریشه ای که ، سالهـا در خـاک بود
شـاخ و بـرگی دادی بر الـوارِ عشق.. بگذریم
آنقدر در گوش دل خـواندی تا عـاشق شدم
بی خبر بـودم من از اســرارِ عشق... بگذریم
قصه هــا گفتی بـرایم چون کنی ! تا که مرا
معتــرف کردی تو در اقـرارِ عشق ... بگذریم
سـاده بود این دل که می بردم به همرام اگر
هـر کجـا رفتم فقط اخبــارِ عشق ....بگذریم
تا تـوانستی به خـوردم دادی از اکسیــر آن
بی خبـر ای دل شدی پـروارِ عشق .. بگذریم
تـا که فهمیدی شـدم آلوده ی عشقت فغان
بـی امان دادی به مــن آزارِ عشق .. بگذریم
من که گفتم کـورم و تنها رهــا کردی مــرا
در مسیـر سخت و نا هموارِ عشق .. بگذریم
هـرچه فریـادت زدم نشنیدی و خنـدیدی و
بیشتـر زخمم زدی بـا خــارِ عشق... بگذریم
مانده ام با این همه زخمی که بر جـانم زدی
با چه رویـی میکنی اظهــارِ عشق ... بگذریم
خـــرمنم را ســوختی دیگر ندارم چـاره ای
بی نصیبم کــردی از گلــزارِ عشق ... بگذریم
شـــانه هایم را شکستــی و دلــم را بیشتر
زیر زخــم و درد بی مقــدارِ عشق ... بگذریم
دشمنم بـا مـن نکرد آنچه تـــوآوردی سـرم
تا ابـد کردی مـــرا بیـــمارِ عشق ... بگذریم
اعتمــادم سست شد از ایـن همه دلــدادگی
راحت این دلـداده شد بیــزارِ عشق ...بگذریم
آجــر عشقت کشیــدی ، از میــان این بنـا
کُشتـــی ام زیــر تَــل آوارِ عشق ... بگذریم
محض هـر که میپرستـی بعد من دیگـر نزن
بـا کسـی دم از ادا اطــوارِ عشـق .... بگذریم
میـــروی و در ســرت فکـر شکـار دیگــری
تا شـــوی اشبــاع از بسیـارِ عشق .. بگذریم
هی بچــرخی و بچـرخد دور دنیــا و سـرت
ایـن دروغــی هــالـه ی دوارِ عشق ...بگذریم
بگذریم گاهی گذشتن بهتر است ، ظلم تو هم
می شـود قــابی سَـرِ بُلــوارِ عشق... بگذریم
دیگــر از ایـن بگذریم ها هم نشد دردی دوا
بگـذریـم یـا نگذریـم از کار عشـق ....نگذریم
افسانه احمدی (پونه)
بعد از تمام عشق ها به نظرم یک صامت (ت / م ) اضافه نمایید تا وزن شعر ثقیل نباشد : عشقت یا عشقم .
آمدی از راه با معیارِ ( عشقت / یا عشقم ) بگذریم
والی آخر
سلامت باشید و سرافراز