فریاد که چشم تو شکست بال و پر من
اتش بگرفت حال و هوای جگر من
عمری بدنبال تو می گشتم و افسوس
بودی همه جا سایه ی بالای سر من
آن رنج جوانی که مرا خانه نشین کرد
هردم مرا اتش دل بود قمر من
بیهوده گذشت عمرو به جایی نرسیدیم
در وادی دیدار به جا ماند هنر من
خورشید برآمد که باز وقت سفر شد
برخیز که بر کس نشود دردسر من
دوش قصه عشق با دل بیچاره چه میگفت
با یک نگهش رفت ز دل جان و سر من
از مستی و دیوانگی و عشق چه گویم
جز یاد نگاهی که می سوخت اثر من
از صحبت دیروز نماند هیچ به امروز
آن لحظه که میگفت شنیدی پسر من
بیدادگران بر سر اخلاص چه کردند
دزدانه شکستند سریر سپر من
در طالع من سر به بیابان نهادند
انان که گریختند ز راه خطر من
از معرفت و شرم وحیا هیچ اثرنیست
نامردی وبی معرفتی دور و بر من
ای دل به شب تار کسی خوش میا رای
دیدی که تا صبح نکشید آن سحر من
ما جان به ره عشق تو مردانه نهادیم
اما چه بی گانه گذشت از نظر من
خواهم که در شعر ترم یاد بماند
ناب را پدر بود گوهر چون پدر من
علی ناب اراک
شهادت مولای متقیان
امیر مومنان
حضرت علی مرتضی علیه السلام را تسلیت عرض میکنم
خدایا
در سالگرد شهادت مولایمان
بیست و یکمین روز
از ماه مبارک رمضان
به فڪرمان منطق
به قلبمان آرامش
به روحمان پاڪی
به وجودمان آزادی
به دست هایمان قدرت
به چشمهایمان زلالی
به زندگیمان عشق
به دوستی هایمان تعهد و
به تعهدمان صداقت عطا ڪن