جانا

سلام بر جناب سعادت نژاد که همیشه صفحه شعرشان شلوغ و پر ماجراست
غزلی که جای بحث بسیار دارد ولی ندیدم در نظرات به خوبی درباره ی شعر بحث شود
با غزلی رو به رو هستیم که بسیار شعر پر قدرتیست
گفتن شعر به زبان امروزی و مطابق با سیر تحول و زمانی جامعه بسیار سخت است که شاعر جوان ما جناب سعادت از پس ان بر آمده
اما قسمتی از یک مقاله ی معتبر برایتان کپی کنم :

از تحولات شعری امروز یکی این است که شاعران کمتر اشعار " سلطان پسند " می گویند و شعر هایشان بیشتر " دوست پسند " است . شعر امروز نثر نیست ، مگر این که من و شما آن را نثر بخوانیم .
همانگونه در نثر مطلوب نویسی مهم است نه هرج و مرج نویسی . پس ما داستان بلندی را به خاطر کشش فکر و کلماتش است که می پسندیم و یک رخداد کوتاه را با همدردی تازگیش به خاطر " هرج ومرج " نویسی که در متن نگارش آن به کار رفته مطرود می دانیم . شعر امروز نیز باید اینگونه بررسی شود .
شعری که به دلهای " دلمندان " بنشیند ، شعری که مانند بسیار شعرهای نو و امروز بر سر زبان ها بیشتر تکرار شود ، شعر همه ی مردم است .شعری که خوانندگان را به اعتراف آورد که :
- جانا سخن از زبان ما می گویی
چنین شعری با هر وزن ( نه بی وزنی ) شعر همه است
شعر امروز شعر تازه هاست ، و تازه اندیشی ، تازه نگری ، تازه خواهی و تازه خوانی چه با شکوه است که در اوج پختگی و پیری ، جوان و زنده بیندیشیم و با زبان تازه ها حرکت کنیم .


با غزلی از جناب سعادت نژاد رو به رو شدیم که یک شعر امروزی است و جای تحسین دارد....شاعری که بسیار جسور است

زبان غزل ساده است ولی در پس هر بیت به یک معضل اجتماعی اشاره می کند

محرم نبودیم و تو هم دیندار و با تقوا
باید تو را محصور می بوسیدمت جانا
"اشاره به محدودیت های شرعی که امروزه با شرایط جامعه سازگار نیست و واقعیتش را بخواهید هیچکدام از ما ان را رعایت نمی کنیم "

یادت بیار آن روز در یک کوچه ی بن بست
با اینکه دل زد شور ، می بوسیدمت جانا
"اشاره به عاشقانه هایی که در ترس انجام می شوند و باعث سرخوردگی عاشق و معشوق است"

ماشین ارشاد امد و هر دویمان را برد
گفتی که من با زور می بوسیدمت جانا
"اشاره به محدودیت های قانونی حاکم بر جامعه که کار را سخت تر می کنند و در واقع همه ما این محدودیت ها را دور زده ایم و قانون شکنی کرده ایم"

سرهنگ هم امد دلش رحم و رهایت کرد
من هم چنان از دور ، می بوسیدمت جانا
"اشاره به تفاوت دیدگاه به مرد و زن و تبعیض جنسیتی"

باتوم می خوردم ولی در فکر تو بودم
در ذهن خود پرشور می بوسیدمت جانا
"اشاره به قانون های غیر عادلانه و مجازات و شکنجه شدن به جرم عاشقی و یک بوسه ساده"

غزل ظاهر بسیار ساده ای دارد که در پشت ان حرف های بسیاری خوابیده و این یعنی هنر شاعری

جناب سعادت همیشه نشان داده اند که اشعارشان دغدغه مند است و شاعری اگاه و به روز هستند....البته که تفاوت دیدگاه و سلایق وجود دارد

از ضعف های غزل هم میتوان گفت که شاعر برای استفاده از زبان ساده،صنایع ادبی را فراموش کرد.درحالی که می توانست با کمی فکر کردن از صنایع ادبی مثل تشبیه بیشتر استفاده کند به گونه ای که زبان امروزی و ساده ی شعر دچار تغییر نشود
بنده در ساختار شناسی شعر کلاسیک تخصص ندارم و نقد ان قسمت بماند بر عهده دیگران

درود جناب سعادت
مشخص شد شما زبان گفتاری شعر بازی دارید
مراقب باشید به سمت منفی نگاری گرایش پیدا نکنه
من در شعر قبل حمایت کردم از هر ده شعر یک شعر جوان پسند می تونه یه شاعر در کارنامه ی خود داشته باشه. کلاسیک را نباید خانه خراب کرد.صراحت واژه ها در این کلاسیک کمی باز است

چرا اینگونه می‌نويسند جوانان؟
دوران بلوغ بسیار پدیده ی پیچیده است و اقتضای سن را هم مد نظر میگیریم
با نظر به عرایض جناب عزیزیان بنده شخصا از ایشان مجبورم عذرخواهی کنم.