عشق بی امان

چه کنم که عشق بی امانت منو کشت

سکوت سرد چشمای سیاهت منو کشت

مرا ترس از چشمان زیبای تو نیست

که ترس از عشق خونبارت منو کشت

غم دوری تو خون کرده این دلم

امید به چشم خونبارت منو کشت

من  نگویم که دلم با توقراری دارد

خا طرات آن شب مهتابیت منو کشت

از عشق تو شعر سرودن سخت نیست

شعر چشمای زیبای تو سرودن منوکشت

من به فذای توآن لحطه به لحظه دیدنت

به که گویم تو آن چشم سیاهت منوکش