سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        عشق و سگ

        شعری از

        علی ناب

        از دفتر .دفتر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰ ۱۵:۴۸ شماره ثبت ۱۰۶۲۶۵
          بازدید : ۱۴۷   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی ناب

        صدای سگ میاد از تو خرابه 
        نمیداند که عشقم خوابه خوابه 
        خدایا عشق من بیدار نگردد 
        زخواب خوش به او آزار نگردد 
        روم در پیش سگ با تکه ای نان 
        دهم بر او بگویم بخور حیوان 
        ولی کمتر صدا کن یار خوابه 
        برو تو آن بیابان از خرابه 
        سگه خورد و رفت بیرون از خرابه 
        همان لحظه منم برگشتم خانه 
        یک ساعت بعد دیدم صدا می آید 
        صدای مردم با های ها می اید 
        رفتم بیرون ببینم چه خبره 
        دیدم توی کوچه چندین نفره 
        گفتم نیمه شبی چه خبره بابا 
        اینقدر سرو صدا میکنید شما ها 
        گفتند گرگ زده طویله باقر 
        برده یک بز چاق و یکی لاغر
        گفتم جدی میگیدآخر چطوری 
        گفتند در ِباز بوده خیلی فوری 
        یکی گفت این سگه صداش نمیاد 
        آن یکی گفت سر شب پارس میکرد 
        منم رنگم پرید هیچی نگفتم 
        برگشتم خانه و تا صبح نخفتم 
        هوا روشن شدو رفتم بیابان 
        بدنبال سگه حیران و نالان 
        رفتم تا پایه کوه جلو غار 
        دیدم سگه انجا نشسته بیدار 
        به او گفتم گرگها بز ها را بردند 
        قشنگ نشستن و آنها را خوردند 
        بیا سگ جان بیا برگرد خرابه 
        دلم برای باقر خیلی کبابه 
        هرچی براش گفتم دیدم نشسته 
        گفتم بلند شو سگ جان شدم خسته 
        بالاخره آوردمش خرابه 
        گفتم این گوشت بخور ان کاسه آبه 
        دمِ غروب شدو ان یار دیدم 
        از آن قصه دیشب را پرسیدم 
        گفت اتفاقا ما بیدار بودیم 
        منتظر یک خواستگار بودیم 
        گفتم نه ما قرار نبود بیاییم 
        کدام خواستگار ی بعدن میاییم
        گفتش تو نه بابا مراد گندمی 
        آسیاب داره بغل حمامی 
        گفتم جدی میگی گفت اره بابا 
        گفتم دوستش داری گفت حرف بابا 
        گفتم امشب میاد گفتش که آره 
        گفتم بله میدی گفتش قراره 
        گفتم آخر چرا گفت بابام میگه 
        گفتم پس عشق مان گفت دیگه دیگه 
        با اعصاب خراب برگشتم خانه 
        زدم، تو سر خود با صد بهانه 
        بروی خود در اتاق را بستم 
        مادرم گفت چته گفتم که خسته ام 
        نبیند عاشقی رنگ جدایی 
        خزان شد عمرم از این اشنایی 
        .....ادامه دارد
        علی ناب   اراک  
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ۱۵:۴۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        علی ناب
        علی ناب
        چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ ۱۶:۲۲
        باسلام خدمت شما استاد عزیزاین نظر لطف شماست وگرنه من خودم را در این حد نمیدونم اینشالا همیشه شاد و سلامت باشید بعضی از دوستان از من سوال کردن چرا جواب همه را بیشتر سلامتی مینویسی. گفتم من چون پیوند کبد هستم و سالها بیماری بسیار تحمل کردم برای همه اروزی سلامتی مینمایم باز با تشکر از شما علی ناب اراک
        ارسال پاسخ
        علی ناب
        جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰ ۰۰:۲۳
        باسلام خدمت شما دوستان عزیز چند تا خانه از ما ان طرف تر یک خرابه هست که بعضی وقتا یک سگ میاد انجا من در منزل نشسته بودم شنیدم صدای سگ میاد از تو خرابه
        به خانواده گفتم فکر کنم این سگه گرسنه است چیزی نداریم
        ببرم براش گفتند امروز دوتا مرغ خریدیم و ماهم خانوادگی ران مرغ زیاد دوست نداریم بلند شدم دوتا ران مرغ از منزل برداشتم بردم دادم به سگه همانجا نشستم تا سگ خورد بعد که برگشتم فکر این شعر امد تو سرم
        باتشکر علی ناب اراک
        رضا سعادت نژاد
        دوشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۰ ۲۲:۲۵
        یکی از جالب ترین اشعار طنز سیاهی بود که خواندم
        دست مریزاد خندانک خندانک داستان خیلی خلاقانه بود خندانک خندانک
        فقط حیف و صد هزار حیف که وزن رعایت نشده در شعرتون
        علی ناب
        علی ناب
        سه شنبه ۲۸ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۳۰
        با سلام خدمت شما عزیز بزرگوار اشعار داستانی خیلی سخته که بخوای عالی از کار در بیاد بخاطر همین یه سری جاها از وزن خارج میشه بهر حال ممنون با تشکر علی ناب اراک
        ارسال پاسخ
        فرهاد احمدیان
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۰۰:۲۱
        سلام و عرض ادب خدمت جناب ناب دست بر قلمتان و غزلتون بسیار قویست امیدوارم غزل‌های بسیار دلنشین دیگری هم از شما ببینیم درود فراوان بر شما
        علی ناب
        علی ناب
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۰۲:۵۸
        سلام عزیز دل انشالا که همیشه سلامت و شاد باشی این نظر لطف و بزرگواری شما ست وگرنه. ما آن ذره ایم که در نظر نیاییم قربان شما فقط یکی دو تا از بیت ها جا افتاده که اجازه ویرایش نمیده من دنباله بیت را اینجا مینویسم تا بهتر دیده شود گفتم جدی میگی گفت اره بابا گفتم دوستش داری گفت نه به خدا ....... یک ساعت بعد دیدم صدا می اید صدا از توی کوچه ها میاید ....... یکی گفت این سگه صداش نمیاد صدای پارس بچه‌هاش نمیاد ان یکی گفت سر شب پارس میکرد دنبال پسر عباس میکرد با تشکر فراوان علی ناب اراک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4