شنبه ۳ آذر
مجال درد شعری از احمد صیفوری
از دفتر به لهجهٔ باران نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰ ۱۶:۲۱ شماره ثبت ۱۰۶۲۰۳
بازدید : ۱۸۳ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب احمد صیفوری
|
پیش نگاهِ گرم تو، دیگر مجالِ دردنیست
وقتی تو باشی پیش من، دیگرزمستان سردنیست
رنگ رخ هرکس دهد، تعبیری از سِرِّ درون
اماکنارتو دگر، رنگ رخی که زرد نیست
هرگز توباخود گفتهای، رازدلِ مجنون چه بود؟!
هیچ التماسی درجهان، مثل نرو، برگرد نیست
شاید توباخودگفتهای روزی فراموشت کنم
حتی گمان کردی غمم، مثل غم یک مرد نیست
فصل است بی تو وصل ما، درانتظارت ماندهام
ای بارشِ لطفت مدام،باتوجهانم فردنیست
ویرانهای مانده به جا، ازآن دلِ آباد من
حالا همه هستندوباز، آنکس که ویران کرد نیست
شعر؛ #احمدصیفوری
|
نقدها و نظرات
|
سلام ودرود
مصوت+صامت+صامت
مرد، برگرد، کرد، درد، سرد، طرد، زرد و... هم قافیه هستند بزرگوار | |
|
سلام بانو ممنونم از لطف شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیبا بود