سه شنبه ۲۶ فروردين
زلیخا شعری از احمد صیفوری
از دفتر به لهجهٔ باران نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۲ بهمن ۱۴۰۳ ۰۲:۳۳ شماره ثبت ۱۳۵۵۸۴
بازدید : ۴۵ | نظرات : ۱
|
آخرین اشعار ناب احمد صیفوری
|
خدا داند چه رازی بین یوسف با زلیخا بود
که زخم پیرهن تنها جواب این معما بود
تمام اعتقاد و هستی و زیباییاش را داد
به پای بردهای که خسته از مهرِ زلیخا بود
اگر یوسف به چشمان زلیخا خیره میماندش
یقیناً خوب میفهمید، در قلبش چه غوغا بود
ملامت کردَنَش آنان، که تا دیدند یوسف را
نفهمیدند زخم تیغ را از بس که زیبا بود
همه گفتند: یوسف با زلیخا مهربانی کن
چه سود از این سفارشها؟، زبان عشق گویا بود
جوان گشت و عزیز مصر را در خدمت خود دید
ولی این لحظه جبرانِ غمی که خورد، آیا بود!؟
#احمدصیفوری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
میلاد با سعادت سرور آزادگان جهان،سید الشهدا،نور چشم نبی گرامی اسلام حضرت امام حسین ابن علی علیه السلام را تبریک عرض میکنم