سه شنبه ۶ آذر
کهکشان شعری از میثم علی یزدی (آیت)
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۰۲:۵۰ شماره ثبت ۱۰۵۸۸۲
بازدید : ۲۱۴ | نظرات : ۱۸
|
دفاتر شعر میثم علی یزدی (آیت)
آخرین اشعار ناب میثم علی یزدی (آیت)
|
سر سوزنی نگاهش بمن تباه افتاد
چو جرقه ای میان خرمن کاه افتاد
غنچه ای شد دل من بوی شکفتن بگرفت
برق چشمان تو دید از دهنش آه افتاد
ناگهان درون تاریک چه نورانی گشت
عکس مهتاب به یکباره ته چاه افتاد
چشم بد دور از آن چشمه ی جوشان لبت
تا که لبخند زدی چین به رخ ماه افتاد
به جنون خواند مرا شهر ولی روسریت
گره ای داشت ز سرها کلاه افتاد
کهکشانی که تو داری به موهای سرت
بخدا صد شب یلداست که از جاه افتاد
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ادب خانم آهنگران لطف دارید به بنده به مهر خواندید سپاسگزارم مانا باشید و پاینده | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بر شما.
جالب بود شعرتان
به نظرم در قسمت روسری بهای بیشتری به این قسمت میدادید
و در قسمت سایه ماه که در چاه افتاد
جای کار برای مانور بیشتر بود
جالب تر بود.
موفق باشید دوست من.