دوشعراز:خالدبایزیدی(دلیر)
تقدیم به : به شریل کراوکه جسورانه می گوید:
من مخالف جنگ وسیاست های آمریکاهستم.
«اعتراف»
دلم گرفته
می خواهم به وسعت آسمان بهاری بگریم
اما زلف طلایی ام
چشمان آبی ام
دیواری اند دربرابرچشمان دریایی ام
می ترسم پدرم بگوید:
دخترم...چرا؟
مگرآسیا یی اید...
می خواهم دل به دریا بزنم وبگویم:
نه...نه ...آمریکائیم...
اما قبل ازهرچیز انسانم
پدر!...انسانها
همه شان فرشته نیستند
مانیزفرشته نیستیم
صدها سال است
دستهایتان
به خون کودکان فلسطین.افغانستان.
عراق.آفریقا خون آلوده است
ازگرسنگی می میرند
آرزوهای نور س شان را
سرخواهیم برید
پدر...ماخطاکاریم
قسمت آنان را به دریا می اندازیم
مگرچشمان دریازلال تراست
مگردریا گشنه تراست
یا کودکان فلسطین.افغانستان
عراق.آفریقا
که هرچه گندم است
دردهانش می ریزیم؟
صدهاسال است
دستها یتان
به خون فرزندان مستمند
خون آلود است
کودکی درهرگوشه جهان کشته می شود
کودکی درهرگوشه جهان که ازگرسنگی می میرد
طرحی دیرینه است
برصلیب زنگاربسته ما
که صدهاسال است
دراجرای طرح اش هستیم
الان نیزباید انتظارداشته باشیم
که این کودکان
که این گرسنگان
باشادی ورقص وپایکوبی
برای تروریست ها کف بزنند
امانگاه خشمگین پدرم
اجازه نمی دهد
که اعتراف کنم
پدر...ماگناهکاریم
پدر...ما خطا کاریم
...........................................................
«آفرین برتو»
تقدیم به:عندلیب خلیل دختر سیزده ساله فلسطین که باعملیات شهادت طلبانه اش
چندین نفر ازاشغالگران رابه کام مرگ کشاندوخودنیزبه شهادت رسیدوچه زود
معنای واقعی «اشغالگر»رافهمیدوچقدربرایش سخت بوداشغال سرزمان اش
آفرین برتوکه خودرا باورکردی
ازاین جنبش عالم رابا خبرکردی
ایستادی درمقابل مشتی سیاه دل
بهررهائی سینه خودراسپرکردی
دیدی:گلهای باغچه پژمرده می شوند
باخون سرخ جوانت گلهارا ترکردی
دشمن اشغال گررابه وحشت انداختی
طرح شوم غاصبان رابی اثرکردی
درآن دشت وصحرای برهوت فلسطین
گلهای آلاله ونسترن رابارورکردی
............................................................