سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 دی 1403
  • ميلاد حضرت عيسي مسيح عليه السلام
24 جمادى الثانية 1446
    Tuesday 24 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۴ دی

      واجب الوجود تراوای لادن

      شعری از

      سیده نسترن طالب زاده

      از دفتر آبی اثیری( کلاسیک) نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۴۰ شماره ثبت ۱۰۴۸۸۷
        بازدید : ۱۷۱۲   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      تقویم ، آوازی تماشاییست گاهی ، آه
      تا قوی زیبایی ، عروجش را کند کوتاه
      تقویم ، اغوای بهار دامنی نیلیست
      با اختران کوچکی،در جست جوی ماه
      ما کیشمان ، مشتی خیال تا ابد زرین
      ما کاشمان ، صبح ازل ، در قامت بیگاه
      خامست اگر گاهی سخنها ، آتش مهریم
      تلخست هوش هوبره ، در کام هر روباه
      آن صورت غایی به جان افروخته، ماییم
      آن همت والا به دل افراخته ، در چاه
      فقدان آزادیست گر ، اوراد عشاقیم
      اقنوم خورشیدیم ،در هر دخمه ی جانکاه
      ما ورطه های خونفشان قعر تاریخیم
      شطرنجگاه آسمانی ، با هزاران شاه...

       
      ۱۳۹۳
       
       
      ***
       
       
      تا واجب الوجود تراوای لادنم
      اغوای بقعه های بهاری برهمنم
      از رودهای ژرف سخن ،آمدم شبی
      لبریز از بنفشه و برفست دامنم
      آه ای یقین ممتد واشوره زار غم
      در بند های موج خروشی سترونم
      تارون ساز تلخ عبوسانه ، دوزخم
      عطرین محض ناوک پردیس روشنم
      با پولک و شراره ی تلی ز بامداد
      پوشانده ام سکوت نم الود ساتنم
      با بوسه های بید ختن، باد میتند
      در چنگ صلح و رزم سیه فام خرمنم
      آیینه در نهایت جان ، مینشانمت
      با سوی آشنای تو ، گرم شکستنم
      می آیی از تغافل برفین دوردست
      میپرسی از پرندگی دل سپردنم
      میتابی و جهان عبث زنده میشود
      می رویم از سریر دل انگیز گلشنم
      آغوش شهد، باز کن ای بی رقیب شهر
      تا ابرکان  گرم ِ دو چشم غنودنم
      در جمعه های شروه ابلیس ، آبیم
      میخواهمت ،بهانه تویی ، سرخ بودنم..




       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3