پنجشنبه ۱۷ آبان
جوان امروز شعری از نوید عباسی
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۳۳ شماره ثبت ۱۰۴۸۱۹
بازدید : ۱۴۵ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب نوید عباسی
|
به روزی جوانی بدیدم به کوی
دلش مضطرب چشم رو به جوی
بگفتم جوانا ز چه غم خوری
دلت را مبادا پر از غم کنی
چو باشد به کار همه کردگار
نباشد غمت هیچ، همه او سپار
بگفتش مرا حرف تو گوهر است
چراغ ره و چون کلید در است
ولیکن تنم پر ز خون دل است
چو سیلیِ موجی بر ساحل است
مرا دوستانم به ضرب دهان
گَزیدند و کشتن به تیغ زبان
چو من خواستم تا به جایی رسم
ز گَردان زمین تا به ماهی رسم
بکردند مرا یک به یک سرزنش
که کوتاه بینی تو، هم بد کنش
در ایران دگر جای همت نماند
تو کوشش نکن جای رغبت نماند
وگر ما به کشتن دهیم خود به کار
نیاید دگرباره پایین دلار
چه سود است وقتی که کالای روز
رود هی به بالا، بُود خانه سوز
وگر هم بخواهی به جایی رسی
به جز راهِ پارتی نمانی بسی
چو کردش سخن را به پایان همی
دوباره گرفتش به زانو غمی
بدو گفتمش، نارسیده تُرُنج
چرا در جوانی نشینی به کُنج
برو گو به آن ها که گفتن تو را
دگرباره ایران نشاید سرا
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
تو این را بدان و کم غم بخور
که سختی بود هر زمانه وفور
رودگاه بالا و گاه هم به زیر
تو این را و آن را فسانه مگیر
اگر در زمانی به بالا بُدی
مبادا غرورت چو دارا بُدی
وگر در زمانی به زیر آمدی
امیدت ترا می دهد سرمدی
تو را هر چه گویند یک جا بمان
تو آن گوش نسپار و بی جا نمان
برو تا فلک را به ران آوری
و نامت هم اندر زبان آوری
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید