ای شقایق
مرا ببخش، اگر تو را دیر به دیر می نویسم
باور کن ، این درد لعنتی
ناجور امان م را بریده است
هرچند ، بیمار فقط طالب لطف طبیب است
ولی ما همچنان منتظر نسخه درمان حسینیم
ای صوفی
گاهی مرگ هم شوخی می کند
با همان نقاب همیشگی
گاهی با کرونا ...گاهی با دلتنگی
و گاهی با این سم های شیمیایی ...
ای شقایق
یادت هست
گفته بودی درد را صبر کن ، تا دوا بفرستم
انگار یادت رفت ..نه نفرستادی
انگار تو هم در این روزهای بد ، دست داشتی
ای خموش
بازهم، تو پشت گوش بینداز این غصه ها را
باور کن ، روزی فراموش خواهی شد
چنان که انگار نبودی
و دور خواهی شد از این خاک غریب
و ای دوست
تو هم ، گاهی سراغ مرا از این شقایق ها بگیر
از همان تک خاطرات دیروز
شاید این بار ، زبان به گله ، و شکایت باز کرد
آن جسمی را می نویسم
که هر روز جنازه تر می شود
و شاید از آن سکوتی خواهد گفت
که روزی ترجمه خیلی از حرفها بود
ای صوفی
نگران نباش، که شب همه ما یکی است
فقط تاریکی هایمان کمی فرق می کند
آری می دانم
آرزوها نزد خدا هرگز نمی میرند
اگر خدا بخواهد
باد هم برای عذر خواهی خواهد آمد
و فراموش نخواهم کرد
که دستان سبز خدا ، همیشه برای بهبودی ما آدم هاست
شاعر بزرگوار.
سلامت باشید.