برگ سبزی بودم

🌷🌷🌷🌷🌷

سلام جناب پرهیزکار عزیز
زیبا بود ،درود بر شما 👏🌺

درود بزرگوار
بسیار زیبا و شورانگیز بود
دستمریزاد

سلام و درود بزرگوار.
زیبا سرودید.




جسارتا .
فکر میکنم یک موضوع را دنبال نکرده بودید.

ببخشید من را.

پاییزتان پُر نور درخشان و تابان.
در پناه حق باشید.

پیر را دندان مصنوعیش، برنا می کند
این زمانه، پیر را بر این جوان چسبانده است

درود!

درود!

چقدر زیباست این شعر!

چقدر زلالِ احساس جاری است از دلِ این غزل!

و چه مفهوم‌آفرین و ترکیب‌ساز!

زهازه شاعر جوان!

قلمتان مانا!

اندیشه‌تان پویا!

درود مجدد

سلام و درود جناب پرهیزکار گرامی
غزل زیبایی سرودید لذت بردیم
شاد باشید و سلامت

سلام و درود جناب پرهیزکار بزرگوار
دلنوشته ای زیبا و شیوا بود
همواره دلخوش باشین
در پناه دادار مهربان

سلام چه تصویر فوق العاده زیبایی بار دیگر نگاه کنید وقتی برگریزانش اینقدر زیباست چه جای غم؟ غمها را بریزید دور و به رقص و سماع مشغول شوید که دنیا طربکده است
مرحوم خیام رضوان الله تعالی علیه فرمودند
می خوردن و شاد بودن آیین منست
فارغ بودن ز کفر و دین دین منست
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین منست

درود بر شما
زیباست
دلتون شاد

سلام شاعرو ادیب بزرگوار
قلمتون سبز
به مهارتی شاعرانتان
هزاران درودباد

درود بر جناب پرهیزگار عزیز

زیبا و خواندنی
و بر عکس نظر جناب آزاد ، شاعر را چون نویسنده ای میدانم که تصویری و یا داستانی را حکایت میکند که لزوما بر پایه احساسات و نگاه خودش نیست و تنها تصویری از خیال است و الّا ، تمام سناریست های فیلمها هم بر این روال میبایست زندگی تراژیک و درامی داشته باشند

دستت به قلم توانا و هنرت در سرودن مانا

درود ها بر شما جناب پرهیزکار
بسیار زیبا و دلنشین
من همان برگم که سبز است و زمین افتاده است
فصل پاییز است و امواج غمش فرمانده است

سلام و درود فراوان خدمتتان
بسیار زیبا بود

درود آرمین جان
بسیار عالی👏👏👏👏

سلام ودرود بر شما بسیار عالی بود🌺🌺

سلام و ادب
شب قلم را محرماسرار دفتر می کند
عقد. ایم بین دفتر با قلم چون خوانداست

درود بر شما جناب پرهیز کار
زیبا بود و پاییزی

من همان برگم که سبز است و زمین افتاده است
فصل پاییز است و امواج غمش فرمانده است

سلام و احترام آرمین عزیز
زیبا بود دوبیت آخرش غافلگیرانه و زیبا
درودتان

سلام نه جوان، پیر با دندان مصنوعی جوان بشو نیست خدا رحمت کند مرحوم سیمین بهبهانی و مرحوم الهه و مرحوم نصرالله زرین‌پنجه هر سه عزیز زحمات عدیده ای برای ادبیات و موسیقی ایران کشیدند روحشان شاد

خداحافظ ای جوانی‌ من، شادمانی من، یار نیمه‌راهم
خداحافظ ای که سایه صفت، همچنان ز پی‌ات می‌دود نگاهم

ز دل‌ دیگر سرخوشی مجو، زان که هستی‌ام با تو می‌رود
تهی از می‌‌ مانده این سبو، شور و مستی‌ام با تو می‌رود

ببین چه کردی، ز نقره گردی، به تار گیسوی من زدی
فغان ز دردم، بگو چه کردم، که پنجه بر روی من زدی

ز دیده من گرچه می‌گریزی
به چشم دلم همچنان عزیزی

ببین ز پی‌ات نگاه مرا کنون که روی، برای خدا آهسته‌تر

ز حسرت و سوز و ساز من
نشانه دارد ترانه‌ی جان‌گداز من

ز دستم ای دلنواز من چو می‌روی باری بخاطر یاری آهسته‌تر
چو می‌روی باری بخاطر یاری آهسته‌تر

عجب عکسی آرمین جان خدا قسمت کند قدمی بزنیم اینجا
بیت اول این شعرت هم عالیه الان که دوباره خوندم بیشتر به دلم نشست