جمعه ۲۵ آبان
درخت عشق شعری از محمدرحمانی هراتی
از دفتر جوان شاعر نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۰ ۱۳:۲۹ شماره ثبت ۱۰۳۷۹۰
بازدید : ۳۹۶ | نظرات : ۹
|
دفاتر شعر محمدرحمانی هراتی
آخرین اشعار ناب محمدرحمانی هراتی
|
شب من اینگونه بود که اصلا سحر نداشت
هیچ کسی ازحال وروز من هیچ خبرنداشت
قصه ای عشق من شده داستان چوپان دروغگو
که هرچقددادمیزد،بهرکمک اماهیچکس باور نداشت
تقدیر من از ازل اینگونه بود که تنهاباشم
همیشه تنهابودم مانندآن طفلی که مادرنداشت
همه از وصف تومیگفتن که چنین مسلمان هستی
اماظلمی که توی مسلمان داشتی کافرنداشت
تاکه چشمان تودیدم عشق راباتوآغازکردم اول
نمیدانم که چنین عشق اولی بودکه آخرنداشت
تورا درخواب دیدم که ببخبری زدنیا،زدم بوسه برلبت
طعم لب توشیروعسلی بودکه شرینیش راشکرنداشت
بعد ازان شب شده این دلم مست وشیدای توبدجور
آن مست وشیدای که باتوازهیچ کسی حذرنداشت
درخت عشق تو را من بنشاندم درگوشه ای دل خود
نمیدانمچرا آن درخت بزرگ شد ولی ثمرنداشت
پرخطر شد زندگی بعدازدوراهی که جداشدیم ازهم
یادته تا باهم بو دیم هیچ جای زندگیمون خطرنداشت
قبل رفتن تو همه توصیف چشمان رحمانی رومیکردن
ای کاش میدیدی که بعد از توچیزی بجزچشم ترنداشت
|
نقدها و نظرات
|
سلام ودرودفراوان برحضور پر مهر شنا خانم بهرامی عزیز ممنونم بابت تشویق کردن روحیه والهام بخشیدن درمورداشعار ناقابل با سپاس بیکران | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و شورانگیز بود
در وصف یار جفاکار