سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        ای که پناهی – پناهم بده

        شعری از

        حسن بذرگری(آیین نیشابوری)

        از دفتر دفتر هفتم نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۰ ۰۳:۲۹ شماره ثبت ۱۰۳۶۸۲
          بازدید : ۲۰۷   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         ای که پناهی – پناهم بده
         **
         ای که پناهی . پناهم بده
         دست شفایی . شفایم بده
        خسته دردم . دوایم بده
        گم شده ام. راه نجاتم بده
        **
        گمشده در حیرت و حیرانیم
         دلتنگ و تنها به تنهایم
         سوخته در  آتش ظلمانیم
         محو در این ظلمت خاموشیم
        **
         رسیده ام به آخر جاده ها
         رسیده ام به آخر و انتها
         نه راه پس دارم و نه راه پیش
         تنها و بی کس میان کوچه ها
        **
         دلتنگ خویشم و  از دست خویش
         از که بنالم به جز- دست خویش
         خویش مرا – کرده چنین زخم خویش
         زخمی زبیگانه و   زخمی زخویش
        **
         غرق شده در این بحر ظلمتم
         محو شهر در  در دل غفلتم
         دلتنگ و تنها به تنهاییم
         دلتنگ از این همه تنهاییم
        **
          چشم به دست . تو من  دوخته
         زخم زبان ها – مر ا سوخته
         زخمی زبیگانه واز زخم  خویش
         هر دو وجودم چنین  سوخسته
        **
        • دل زهمه کنده و  سرگشته ام
        •  دست به سوی توسو کرده ام
        •  دست به دامان تو من  برده ام
        •  دست به مهر تو من دوخته ام
        • **
        •  دل به هر که سپردم  گسست
        • دست به هرکس که دام گسست
        •  در به هرجا که زدم در به بست
        • هم بیگانه و هم دوست - دل شکست
        **
        •   دست به دامان تو من گشتم
        •  دست به ریسمان تو من بسته ام
        •  دست مرا دست بگبر خسته ام
        •  خسته یه دردم - خیلی خسته ام
        • **
        •  ای همه آیین محبت تویی
        •  ای که همه مهر محبت توییی
        •  من کیم- یک بی کس و غربتی
        •   کم است  توصیف دل غربتی
        • **
        • من همه شرم از کرده ها
        •  من خجلم – پیش تواز توبه ها
        •  عفو کن آیین از  کرده ها
        •  عفو کن آیین تو از هر گناه
        • **
        •  
        •  
        •   هزار و یک ترانه
        •  دفتر هفتم( مناجات نامه)
        •    حسن بذرگری ( آیین نیشابوری )تقدیمی- - تقدیم به دوست گرامی جناب دکتر پناه-- بدیه- ناتمام  1400-7/12
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۵۶
        درود بزرگوار
        تقدیمی بسیار زیبا بود
        مبارک صاحب اثر باشد خندانک
        مسیح علیپور
        دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۴۸
        بخش اول بسیار زیبا بین شده
        مسیح علیپور
        دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۴۸
        درود خندانک
        فاطمه گودرزی
        دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۵۶
        درود بر شما
        دلتنگ خویشم و از دست خویش
        از که بنالم بجز دست خویش
        بسیار زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مرادی( مراد )
        دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
        سلام و درود استاد برزگری بزرگوار
        شعری زیبا و شیوا سرودید
        ایامتان همواره بکام
        در پناه یزدان پاک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰ ۱۷:۳۵
        سلام بزرگوار
        دلچسب و زیبابود
        قلمتان نویسا
        در پناه حق
        درود درود
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت ااا گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت اااااااااااااا عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ ااا قرآن زبر بخوانی با چارده روایت
        طاهره بختیاری

        تو آموختی و حالا نیز درسهایت را به دیگران آموز
        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1