يکشنبه ۴ آذر
غزل من وطوفان شعری از زهرا سمیعی کوتنایی
از دفتر چشمه ی عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱ ۱۶:۰۴ شماره ثبت ۱۰۳۶۶
بازدید : ۱۰۲۹ | نظرات : ۱۸
|
دفاتر شعر زهرا سمیعی کوتنایی
آخرین اشعار ناب زهرا سمیعی کوتنایی
|
شد به رهی باخردی می فروش
باده به دست کوزه نهاده به دوش
عقل و قـرار از سر او رفته بود
گشته ز عالم به در آن ژنده پوش
دید جوانی به سرش عقل وهوش
بانگ برآورد که تو هم می بنوش
گفت به آن مست ز خود بی خبر
این چه بساط است چه بانگ خروش
من به جهان از همه آزاده ام
از سر من چون بپرد عقل و هوش
راه خطا رفت و نیامد به ره
تا که ندایی برسید از سروش
بنده ی ما عقل ترا آفت است
باده بخور تا بشوی جمله گوش
گر تو سمیعی بشنو این سخن
در دل طوفان چو شدی پس خموش
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.