شنبه ۱ ارديبهشت
شبِ عاشقانِ مسکین شعری از علیرضا اسماعیلی همایون
از دفتر غزلیات نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۰ ۰۸:۲۹ شماره ثبت ۱۰۳۵۵۷
بازدید : ۳۰۲ | نظرات : ۹
|
دفاتر شعر علیرضا اسماعیلی همایون
آخرین اشعار ناب علیرضا اسماعیلی همایون
|
غم و غصه ی تو یارا،شده آب و نان و دانم
نه دگر امید دارم که دوا کنم به جانم
شبِ عاشقانِ مسکین چه غمی عظیم دارد
که سحرگهِ همین شب برود توان ز جانم
همه شب به این امیدم،سخنی ز عشق گویم
که نه فرصتی بیاید که بگویم از زبانم
چه کسی تواند از من به تو بیش عشق ورزد
که ز عشقِ تو بمیرم نشود عوض گمانم
بخدا که ذره ای دِه تو ز قلبِ مهربانت
منم از دلم برایت بنوازم از توانم
دل و جان فدایِ یادت که کُشد فراق و دوری
تو خودت بیا جدا کن ز طنابِ دلستانم
سُخنی که با تو دارم،به همه کسم بگفتم
دگر از تو هم چه پنهان که به عاشقی عیانم
چه کنم اگر تحمل به خودم بدادم از حد
دگرم ز حد گذشته به فراقِ مهربانم
تو بیا که جز تو لایق،چو تو کس نبینم این طور
منم از غمم گریزم که بس است امتحانم
خبرت ز جان بگیرد ز دلم همان همایون
که تو وِی بساخته ای و ز عشق جاودانم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
کوچههای طوس، هنوز بوی عطرآگین تو را میدهد و آوای غریب ملائک هنوز در طواف حریم کبریاییات به گوش میرسند
شهادت امام رضا (ع) تسلیت