مرحوم حسین هاشمی

معنی کامل شعر
اصلا انگار نه انگار که چشم براهتم اصلا انگار نه انگار من دارم اینجا جون میدم برات
تو به خیابانم اومدی و من در کوچه های تو پرسه میزنم البته این یه رمزیه بین شاعر و معشوق و غیر از رمز هم میشه گفت تو اومدی تو خیابان قلبم
بی تفاوت از کنار من رد میشی آی دختر من غریبه نیستم

مگه قلب فرشته ای به این زیبایی از سنگ میشه آخه
اینجوری که داره پیش می‌ره عشق یواش یواش دیگه داستان میشه
می‌دونم التماسهای من فایده ای نداره چه کنم من گرفتار عشق شدم و چاره ای ندارم جز مرگ
میترسم بدون تو بمیرم و دیگر چشمان تو را نبینم
ولی اینجور که پیش می‌ره مطمعننا که میمیرم
اصلا خبر داری هر کی میبینم منو افسوس میخوره
هر کی میبینه فورا میگه چقدر پیر شدی جوون
اصلا خبر داری چه مدتها ست که دنیا منو بیتو گذاشته
روزگارم اینجوریه که تموم عمرم سیاه شده
میترسم هیچ نبینم چهل سالگیمو و تو هم استوری کنی مرحوم حسین هاشمی
تو که اصلا رحم نداری مرحمت کنی منو از غم خلاص کنی
کجایی ای عزراعیل فرشته باغیرت تا جونمو بگیری

سلام متشکر از توضیحتان شعر لطیفی است کاش ترکی بلد بودم و بیشتر بهره میبردم