سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        باشیوا داش سرنوشت

        شعری از

        حسین هاشمی

        از دفتر عشق مجازی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲ مهر ۱۴۰۰ ۲۲:۰۲ شماره ثبت ۱۰۳۱۹۱
          بازدید : ۲۴۷   |    نظرات : ۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین هاشمی

        داها دای دونیانین بیر لذتی قالیمب آجیدی
        گوننری عود کیمیدی لحظلری قیقاجیدی
        گونی گونن قوجالیخ ال اوزادیر خیدیمع
        عومودوم یوخدی سحر بیردع جان اولسون دیزیمع
        اوقدر آه چکریم دای ایچریم قانچیر اولوب
        بسکی حسرت یمیشم دای باشیما آغری دولوب 
        گاه گوز آلتی باخیرام آینادا بو اوز گوزومع
        نه یامان تیز قوجالیخ آغ توکی اکدی اوزومع
        بیلمدیم هیش اوتوزی من نجع رد ایلمیشم
        باشیوا داش سرنوشت من سنه آخ نیلمیشم
        نه اوشاخلیخ دا بی خوش گون واریدی
        سفرامیزدا بیرجع ایونه اودا تنها شوریدی
        ملتین وار دولتی آت گوزیسی چوخ واریدی
        بیزددع آغ تویوغون یومورتاسی اودا همیشه لاخیدی
        قونشولاردا بال کره سفرا دولی قیماغیدی
        بیزددع بیر قاش پنیر عینن دووار کسیدی
        بیلمیرم قاضی جهان هاردا نشیمن الیب 
        بیزلری یاددان چیخاردیب یا بیزی هیش گورمییب
        ایندیدع فرق ایلمیب دونیا هماندور کی همان
        دای منع ثابت اولوب دونیا یالانناندا یالان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        حسین هاشمی

        ،

        سارا رحیمی

        نقدها و نظرات
        حسین هاشمی
        يکشنبه ۴ مهر ۱۴۰۰ ۰۷:۴۰
        دیگه لذتی از دنیا نمونده کلا تلخه
        روزهایی مانند زهله تلخ است لحظه هایش کج و کوله
        روز بروز پیری دست به گلویم را میگیرد
        امیدی ندارم فردا دوباره پاهایم جون بگیرد
        اونقدر آه کشیدم دیگر درون چرک خونی شده
        از بس حسرت کشیده ام دیگر سردرد شدیدی گرفته ام
        گاهی زیر چشمی تو آینه به سرو صورتم نگاه میکنم
        چقدر بد پیری ریشه‌ای سفید را در صورتم کاشت
        نفهمیدم ۳۰سالگی را من چطور رد کرده ام
        خاک بر سرت سرنوشت آخه من چه بدی بتو کرده ام
        نه تو بچگی یروز خوش تو زندگی داشتیم
        توی سفرمون یه وعده غذا اونم فقط پنیر پودر شده بود
        ملت مال و اموال داشتند اسب و گوسفندهای زیادی
        تو خونه ما تخم مرغ مرغ مصنوعی اونم بعضی وقتها گندیده
        همسایه ها کره عسل سفرشون پر بود از سرشیر
        واسه ماهم یه تیکه پنیر عینن مثل کلوخی که از دیوار افتاده بود
        نمی‌دونم قاضی جهان کجا نشسته
        امثال منو از یاد برده یا بکل اصلا ما رو ندیده
        تا الان هم هیچ فرقی نکرده دنیا همون‌جوری هستش
        واسه من ثابت شده دنیا از دروغ هم دروغتر است
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1