دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)
آخرین اشعار ناب لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)
|
بنام خدایی که همواره مهرِ حضورش را به کامِ دلم می چشاند
بارخدایا اندک زمانی ست که به فاصله ی نزدیکی از تو دور مانده ام ولیکن لذت این فاصله هم شیرین است
عطرِ حضورت را میشود از این فاصله بوبو کرد و هی مست شد و هی افتان و خیزان پیش آمده و هی فاصله ها را بوسید
بارخدایا از زمینت بریده ام و این یک موهبت است از جانب تو
و کس نمیداند حس و حال بیخبری و فراغ بالِ من اکنون چگونه ست
تو را می طلبم و از این فاصله دلشادم
چرا که اینگونه امید در من می طراود
امید به رسیدن به تو مرا گر مرده باشم زنده ام گرداند
طوری که گویی احساس میکنم به این زودی نخواهم مرد
در درونم حس نابی ست وصف ناپذیر
گویی به من اثبات شده که عمرم به درازاست
چرا که نیک میدانم تو مرا بیهوده نیافریدی
و هنوز
به آن کمال مطلق که در طالعم تداعی کرده ای دست نیافته ام
پس همواره مرا دریاب و مرا به استشمام عطر حضورت از این فاصله دلخوش نگاه دار تا در ادامه ی مسیر متزلزل نگردم ، هرچند که نیک میدانم تو نخواهی گذاشت تزلزل به هنرِ خلقتت راه یابد
پس چشم بصیرتی بر من ارزانی دار تا با نگاهی ژرفتر به دنیا بنگرم
بی گمان دنیا را نیز بیهوده نیافریدی تا اندک زمانی آدم و فرزندانش بر آن راه روند و مدتی گذر عمر کرده و در زمین بلعیده شده و دگربار زنده شوند
تو زمین را نیز به هنرمندیِ تمام آفریدی و چون مخلوق دستان توست در ذات زیباست
پس چشمانم را بیشتر به این زیبایی ها باز کن تا فلسفه ی آن را دریابم
بارالها دوباره مرا سر ذوق بیاور تا آلاتِ نقاشی ام را با خود به طبیعت برده و به کشیدنِ گوشه ای از این هنرنمایی هایت دلخوش گردم و جانِ تازه بگیرم
گویی طبیعت بوی تو را میدهد
بوی هنرمندی ات
بوی استادی میدهد که عطر ، رایحه از او میگیرد
آه خدایِ من تو چقدر میتوانی خوب باشی که با تجسم خلایقت هم ، من اینگونه به وجد می آیم
پس همواره بر من ببار بارانِ حضورت را ، خیسم گرداندی به مهرِ بودنت
زیباست پلک زدن زیر بارانی از مهربانی آنگاه که در لابلای قطرات نگاهم تو را می کاود و تو نزدیک تر از آنی که از پیِ یافتنت پرده ی قطرات را کنار زد
من تو را در خودم بیشتر میبینم تا در پشت هاله ای از بارش
بی گمان بارش به معنای رحمت است و رحمت از رحمانیت گرفته شده و تو خود رحمانی پس تو در درونِ منی که رحمت به سویت روانه گشته
تو در اعماقِ وجودمی و باران در پیِ توست ، میخواهد از من بگذرد تا به تو برسد پس من باران را سر می کشم
از چشمانم هم آن را می نوشم تا خود را به تو برساند تا درونم میثاقی به راه بیفتد و از این میثاق ، جوشش را در درونم احساس کنم
بارخدایا چه حس نابی دارم در این سپیده ی صبح ، گویی امروز از وصال باران با تو ، خورشید زودتر از موعد طلوع کرده تا گرمای بیشتری بر وجودم تابیده شود
از درون خودت و از بیرون خورشیدت
چه گرمای شیرینی
نفسهایم آتشین گشته و هی نفس می کشم
بیرون تو ، درون تو
من کیستم
نمیدانم
گویی فقط یک کالبدم
کالبدی که مورد لطف قرار گرفته
و جایگاه حضور تو گشته
و چه افتخاری از این بالاتر
و چه حسی از این نابتر
نه
گویی دارد کم کمَک از زمین خوشم می آید
جایِ قشنگی ست
همه جا بوی خدا گرفته
من کَربو بودم و تا کنون استشمام نکردم
گویی دلم میخواهد هی بیشتر و بیشتر نفس بکشم
میخواهم سینه ام را لبریز بودنت کنم و مجرای هوای تنفسم را عطرآگین کنم
گاهی دلم میخواهد این نفس را حبس کنم تا تمام وجودم را با عطر حضورت درگیر کنم
شاید این قلم را نیز مستفیض گرداندی و از فشارِ زیاد عرقی از دستم بر او چکیده شود که تا آخرین نفس سینه چاکِ نوشتن برای تو باشد.
|
|
نقدها و نظرات
|
درودها به ادیب دانا جناب آزاد بخت بسیار سپاسگزارم از حضور و نظر ارزشمندتان که همواره باعث دلگرمی ست به مهر و دقت فراوان خواندید چشم خودم هم احساس میکردم این واژه زیادی تکرار شده ولی فکر میکردم با حذفش ممکن است جمله ناقص شود اما انگار بهتره که حذف بشه ممنون از دقت نظرتون | |
|
درودها به ماه بانوی عزیزم بانو مهتدی بسیار سپاسگزارم از حضورتان و نگاه مهرتان و بسیار سپاسمند بخاطر این بداهه ی دلچسب و زیبا که با نهایت عشق سروده شده قدم رنجه کردید استاد | |
|
درودها به جناب ابراهیمی ارجمند و محترم بسیار خوشحالم از اینکه به مهر خواندید و نظر پرمهرتان را ابراز نمودید منم و تنها همین دست خط و دلنوشته ها برقرار باشید به مهر الهی | |
|
درودها به جناب ابراهیمیان گرانقدر و محترم خرسندم از حضور و نگاه مهرتان شاد باشید و تندرست | |
|
درودها به جناب رضاپور ارجمند و محترم بسیار خرسندم از حضورتان قدم رنجه فرمودید مانا باشید به مهر الهی | |
|
درودها به نازبانوی خوش سخنم بانو حسینی عزیز چقدر خوشحالم که باز حضورتان را اینجا حس میکنم به مهر خواندید بانوی من برقرار باشید به مهر الهی | |
|
درودها به جناب پرناک گرانقدر و محترم بسیار خوشحالم از حضور سبز و نگاه مهرتان زیبا نگاهید استاد مانا باشید به مهر الهی | |
|
درودها به مهربانوی خودم بانو کاسیانی عزیز سپاسمند حضورتان هستم و نگاه زیبایتان به مهر خواندید بانوجان شاد باشید و تندرست | |
|
درودها به جناب مزینانی ارجمند و محترم بسیار خرسندم از اولین حضورتان و نگاه مهرتان انشاءالله بسیار زیبا نگاهید شاد باشید و تندرست | |
|
درودها به جناب مراغه ی ارجمند و محترم مسرورم از حضور سبز و نگاه مهرتان خوشحالم که دلنوشته ام بر دل نشست قدم رنجه فرمودید شاد باشید و تندرست | |
|
درودها به جناب صادقی ارجمند و محترم بسیار خوشحالم از حضور همیشگی و نگاه مهرتان زیبا نگاهید امیدوارم که همواره بر مدار عشق الهی باشید و شاد باشید و تندرست | |
|
درودها به جناب علامیان گرانقدر از اولین حضور شما در صفحه ام بسیار خوشحالم و سپاس از نگاه مهر و نظر ارزشمندتان. زیبا نگاهید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مناجاتی بسیار زیبا و شورانگیز بود