با واژه ی هجران، تو ای عشق عجینی
تا بود همان بودی و تا هست همینی
این شاخه به سعی از قد دیوار بلندست
ای رهگذرا میوه ی همسایه نچینی
هر گاه امانت ندهندت و بپایی
آن موقع مسلمانی و آن موقع امینی
ای عشق تو یکبار به این سینه رسیدی
حیف است نمانی، گذر عمر نبینی
در رود پیامیست فراتر ز گذشتن
این عمر گذر کرده، به هر جا که نِشینی
در آخر این بیت همین بس که بگویم
دلچسب ترین حادثه ی روی زمینی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بسیار زیبا و دلنشین بود
موفق باشید