عفاف

درود بانو عجم عزیز

در دوره حیرانی ، در رخوت نادانی
افسوس خطا کردم ، سودم چه پشیمانی؟!

پیکار من و خویشم در عرصه خودبینی
مغلوب ندارد جز ، افتاده ی ویرانی

سپاس از همراهی گرمتان

سرتان سلامت و دلتان شاد

درود بر استاد بزرگوارم جناب استکی عزیز

انباره درد است دل تب زده امشب
بر جام پر از غصه خود لب زده امشب

اشک از گذر چشم به دامان من افتاد
استاد غم انگار به مکتب زده امشب

بداهه ای ناقابل تقدیم قدمتان
سروریتان مدام و ایامتان به کام

درود مهربان یار

سلامتی و سعادت همیشگی برایت آرزو دارم و امیدوارم که نگاه آگاهانه و دلسوزانه ات را که منشاء نقد های راهگشاست همیشه بر اصحاب ادب داشته باشی و این کمترین هم تلمذی از این محضر داشته باشم .

شادیت مدام و ایامت به کام

شاگردی میکنم در محضرتان عزیز
🌺🙏🌺

درود نازنین برادر ، جناب خوشروی عزیز

در دست باد ، برگ خزانم به هر طرف
چرخانَدَم که بیهُده عمرم شود تلف

همراهیت را موهبتی بزرگ میدانم که انگیزه سرودن به این کمترین میدهد

سرت سلامت و شادیت به نهایت

درود بر جناب محمدی عزیز

با عرض پوزش از تاخیر در جواب

ممنون که به محقر کلبه این بنده ، قدم میگذاری

وجود نازنینت بی گزند روزگار و شادیت ماندگار

درود جناب مزینانی عزیز

همراهیتان را قدر دانم و بهترین ها را برایتان آرزومندم

شادی پر دوام و توفیق مستدام

درود مهر بانو کاسیانی عزیز

محبت فرمودید و منت بر من نهادید

سعادتتان مانا و لطفتان پایا

درود استاد کهنگی عزیز

قدر دان حضور ارزشمند و لطف بیکرانتان هستم

توفیقتان فزون و ایامتان شاد

درود جناب آزادبخت گرامی

پیاله مِی نپیذرد اگر شراب نِی ای
کمال مستی من شد ، ضمان با تو مِی ای

سپاسگزارم و توفیق روز افزونتان را آرزومندم
به لطف مانید و به مهر سرایید

درود بانو رحیمی عزیز

با من جهنم است جهان ، بی حضور تو
جان جهان تویی ، همه روشن به نور تو

در قاب عشق عکس خیالت کشیده ام
دریاب حالِ عاشقِ جا مانده دور تو

بداهه ای ناقابل تقدیمتان

هنرتان فزون و قلمتان موزون

درود بانو عمارتی عزیز

به گمانم توبه ای که از سر آگاهی و پشیمانی و خلوص دل باشد تکرار شدنی نیست و مطابق کلام قرآن ، توبه نصوح نیازی به تکرار ندارد و آنکه در توبه دچار تکرار شود قطعا توبه نکرده و بر او پذیرفته نیست.

حضورتان مایه افتخار منست

کلامتان شیوا و نگاهتان زیبا

درود بر دوست نازنین جناب ابراهیمی عزیز

متقابلا آرزو دارم که شما هم باحضور همیشگی و سروده های ناب و دلنشین ، گرمی بخش محفل دوستان باشید

مهرتان والا و کلامتان زیبا

درود بر دوست نازنین جناب رضوی عزیز

افتخاری مرا نصیب شد که با بداهه ای زیبا مرا مورد تفقد قرار دادید . گر چه خیلی بیشتر از آنیست که لایقش باشم

هنر ز دود گرفتیم و ارتفاع ادب
در این میانه تو مرکز و ما شعاع ادب

لطفتان را قدر دانم

کلامتان وزین و شادیتان قرین

درود بر مهربانو حکیمی عزیز

زلالی به صفای نگاه محبت آمیز شماست ، که این حقیر را می بیند

سرفراز باشید بر فراز

درود جناب حمیدی بزرگوار

حضور ارزشمندتان را سپاس دارم و بر آن افتخار میکنم

روزگار به کام و شادی مستدام

درود بر ایمان کم پیدا

دلم برات تنگ شده پسر خوب

🌹🌹🌹🌹🌹🌹

ارادت هادی عزیز
هستم در خدمتت عزیز دلی

درود بر نازنین ایمان عزیز

گیریم ، نگار ، قدر ما را داند
گیریم ، به لطف شعر ما را خواند

ما را چه رسد که پا فراتر بنهیم
گردیم ، که افتاده به پا را ماند

سروری و داوری ، شوق بر دل آوری
بر سر مغرب نشین ، نورِ شیدِ خاوری

درود بر سید بزرگوار

میروی و ماندگارم ، در پناه حق ، عزیز
سهم تو شادی ز رفتن ، سهم من حال مریض

بداهه ای ناقابل به پاس همراهی گرمتان

مانا باشید و توانا

درود جناب رضاپور مهربان

طلایه دار سخن نیستم ولی دانم
که شعر ناب عزیزان ، جلا دهد جانم

مهرتان فزون و غم از دلتان برون

درود جناب نیکوفر عزیز و بزرگوار

بسیار مایه افتخارست که همراهی چون شما دارم و امیدوارم که گویش های ناچیز این حقیر باعث انبساط خاطرتان باشد

ایامتان شاد و روزگارتان سعادتمند

درود جناب انصاری نازنین و بزرگوار

بیکران دارم سپاس از حضرت حق ، بهر خویش
زانکه داده نعمت از یاران همدل ، بیش بیش

بداهه ای ناقابل تقدیمتان
حق یارتان و دنیا به کامتان

درود بر دوست نازنیم سعید خان مهربان

عذر قصور دارم که دیر به محضرت رسیدم

گفتار منِ کمینه ، ارزش ندهد
بر یار سخندان ، که غزل بار دهد

مانند درختی که بر آورده ثمر
من کاجم و او جوز به بازار دهد

سپاس از همراهی صمیمانه ات

توفیقت فزون و کلامت موزون

درود سید ادیب بزرگوار

باعث افتخار منست که باحضور خویش در کلبه این حقیر ، بنده نوازی میفرمایید

سپاس بسیار

ایامتان به کام و سعادتان مدام

درود فراوان جناب محمدی عزیز

بینای من امروز به دیوان نظر انداخت
با سفته کلامی به حقیری صله پرداخت

حضور گرمتان بر کلبه این کمترین ، بالاتر این افتخار است

مهرتان فزون و غم از دلتان برون

درود استاد رضائی عزیز

سرم ز پا نشناسم ، که یار در بر ماست
قدم به دیده نشانم ، که عشق یاور ماست

سپاس از حضور مهر آمیزتان

ایام به کام و شادی مدام

درود بر جناب آزاد عزیز

همانگونه که میدانید زبان پارسی از عصر اسلام با زبان عربی آمیخته است و این مهم در گویش شاعران بزرگمان همچون حافظ و سعدی و .... به وضوح قابل مشاهده است . وبه گمانم استفاده از ترکیب ضرب مثلها بجای ضرب المثلها بدون لفظ معرفه ال چندان خدشه ای به پذیرش مفهوم از جانب مخاطب وارد نمیکند .

در مورد سهوت ، مراد سهوی از جانب تو بوده است ( مخاطب خود گوینده است)

و در مورد بسوخت ، باز منظور تلویحا ، این بوده که دلم میخواهد سوختن هیمه خشکیده ام را به قهر ( دلم میخواهد هیمه خشکیده ام به قهر بسوزد )

باز هم سپاس که با این دقت و نکته بینی مرا همراهی

ایامت به سلامت و عمرت غرق سعادت

درود بر مهربان دوست جناب خوش بین عزیز

هر گونه سپاس من به لطفِ تو ، کم است
بر درگهِ تو ، سرور و سلطان ، خَدَم است

آنکس که نبیند همه زیبایی تو
آخر گذرش به ناکجای عَدَم است

تقدیم با مهر به پاس حضور صمیمانه ات

سرت به سامان و دلت به ایمان