سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      وسوسه

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۴۰ شماره ثبت ۱۰۱۶۴۴
        بازدید : ۱۶۷   |    نظرات : ۱۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      وسوسه
       
      دلم از وسوسه ها شور زند
      درمیان اینهمه وسوسه ها ،
      هرکس کاری میکند
      یکی سنتور و یکی ،
      تنبک و تنبور زند
      یکی میخزد ، به دستگاهِ موسیقیِ ایران
      شاید سه ، تا پنج گاه ،
      همایون یا که نوا  و ماهور ،
      شایدهم ، کمی شور زند
       
      قورباغه ، درکنارِ گلِ نیلوفر و، شیپوری ،
      طوری هوا را پُر و خالی میکند در غبغب ،
      انگار که ، شیپور زند
       
      عاشقِ سرگشته دراین اوضاع و احوال
      فکر میکند معشوق را در تور زند
      ولی آن ابله نمیداند که معشوق است که ،
      با عشوه گریِ بی نظیرش، اورا در تور زند
       
      درمیانِ اینهمه مصداق ها
      وزغ است که همچنان، دست به غورغور زند
      ولی درمیانِ اینهمه مفاهیم
      همین آدم است که دست ،
      به مصادیق و مفاهیمی ،
      به جسم و روحِ خویش ، بسی جور زند
      همین آدم است که دست ، به رقص با ،
      پری و افسانه و حور زند
      همین آدم است که دست ،
      به هم آغوشیِ با نور زند
      بی آنکه خودش را ، اذیتی کند ، زور زند
       
      خدا نزدیکترست ، از  رگ گردنش به او
      نزدش میرود ، بی آنکه دست ،
      به سفرهای ، دوردور زند
       
      گاه درمیانِ این وسوسه ها
      طوری خود را ،
      به میانِ آبِ دریایش زند ،
      که آدم چهارشاخ میمانَد
      چونکه این شیرجه را ،
      بی هیچ مکث ، فی الفور زند
      گاه یک برکه را با دریا ،
      اشتباه گیرد
      نادان شیرجه اش را ، بی فکر زند
      نمیداند حتی ، زیرِ آن آبها چیست
      شاید تمساح ، شاید ماهی
      اما تن را ، به آن هور زند
      حتی درمیانِ جلبکها و آنهمه خزه
      میخزد و یکریز، وول زند
      نمیدانم شاید ،
      میخواهد خودش را هم همی ،
      دُور زند ، گول زند
       
      فقط میدانم میان اینهمه وسوسه ها
      راهی میجوید تا ،
      دلش دیگر، هیچگاه شور نزند که جای خود ،
      دلش در دریای زیبای خدا ،
      تا ابد وول زند
       
      بهمن بیدقی 1400/5/8
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۰۵
      درود استاد عزیز
      آموزنده و زیبا بود
      موفق باشید خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۲۰:۰۲
      با سلام وعرض احترام استاد بزرگوار
      سپاسگزارم از لطفتون
      ایام به کام
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۲۱
      درود بر شما
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۲۶
      با سلام وعرض احترام بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۲۳
      درود برشما. جناب. بیدقی. عزیز. وگرامی
      بسیار. عالی و. زیبا
      وجالب بود خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۰۸
      با سلام وعرض احترام آقای فتحی بزرگوار
      سپاسگزارم از لطفتون
      ایام به کام
      ارسال پاسخ
      بهرام معینی (داریان)
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۲۶
      درود های فراوان جناب بیدقی استاد و ادیب فرزانه وبزرگوار
      بسیار زیبا ودلنشین
      قلمتان مانا
      مسرور ومستدام
      ایام بکام
      🌷🌷🌷🌷
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۰۹
      با سلام وعرض احترام استاد بزرگوار
      سپاسگزارم از لطفتون
      ایام به کام
      درپناه خدا
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۴۶
      بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
      شاعروادیب بزرگوار
      دوصدآفرین برشعرهایتان
      به رقص وبه نظم قلم هایتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۵۲
      با سلام و عرض ادب و احترام به استاد گرانقدرم
      خیلی بزرگوارید
      خیر مقدم ، خوشحالم از حضور ارزشمندتان
      خدا میدونه چقدر دلتنگتون بودم
      همیشه برایتان آرزوی سلامتی و مؤفقیت و شادکامی دارم
      سپاس بیکران از نظر لطفتان
      ارسال پاسخ
      محسن ابراهیمی اصل (غریب)
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۳۷
      درود بر شما بزرگوار خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۲۰:۰۳
      با سلام وعرض احترام بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۱۸
      درودها به جنابتان
      طویلِ زیبایی قلمتان تراوش کرد
      مانا باشید به مهر
      خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۱۱
      با سلام وعرض احترام بزرگوار
      سپاسگزارم از لطفتون
      سلامت باشید
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۵۳
      درود بر شما جناب بیدقی ادیب بزرگوار خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۱۰
      با سلام وعرض احترام بزرگوار
      سپاسگزارم از لطفتون
      ایام به کام
      ارسال پاسخ
      رضا رضوی تخلص (دود)
      دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
      سلام و درود خندانک
      خندانک
      خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۲۲
      با سلام وعرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      ساسان نجفی(سراب)

      نیست جز عشق خالق هستی نام و نشان دلم
      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      9