شنبه ۳ آذر
دستهای مردونه !!! شعری از فرهاد معارفوند
از دفتر راز تنهای نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۰۰:۰۰ شماره ثبت ۱۰۱۰۷۷
بازدید : ۱۴۴ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب فرهاد معارفوند
|
دستای مردونه !!!
تو گفتی دستای مرد باید مردونه باشه
دستی که مردونه باشه هرچی بخواد تو مشتشه
یه عمری سختی کشیدم تا پینه بست هر دو دسام
اما تو از دستای زبر انگاری چندشت می شه.....
به قول تو بچه بودم
دستام مثل برگای گل
اما دستام سنگی شدن
برای ساختن یه پل
برای ساختن یه پلی
که زیر پای تو باشه
تا قلب ماهت بتونه
از این سیاهی رد بشه
تو رد شدی از این شبا
بی اعتنا به زیر پات
بی اعتنا به عاشقی
که این پل ساخته برات
تورفتی – بعد رفتنت
پل شکستی پشت سرت
گفتم : که دستمو بگیر
گفتی که ((باشه طلبت ......))
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد ممنون که همیشه این بنده حقیر رو قابل میدونید و ممنون از حضور جناب عالی
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیبا بود
هر دو دسامبر؟؟