روزی مورچه ایب رای نیاز زندگی در کنار دریاچه ای عبور میکرد
ناگهان پایش لغزید و میان آب غوطه ور شد
فریاد زد به دادم برسید دنیا را آب برد
ماهی ای که در آب قدرت زندگانی داشت گفت
مورچه چرا فریاد میزنی دنیارا آب نبرده تو غرق شدی
مورچه گفت ای ماهی تو در موج آب سواری قدرت داری
از حال من بیچاره ودرمانده چه چیز میدانی
هم قدرت داری هم ثروت داری و هم دریاچه را تصاحب کردی
از حال من زحمت کش و کارگر با سفره ی خالی چه خبر داری
دنیا در دست قدرتمندان و ثروتمندان است
برف بیاد وای به کلوخ بارون بیاد وای به کلوخ
خدا به فریاد درماندگان و بیچارگان برسد که چه روزگار سختی دارند
آن ها فقط به فکر خود و فربه شدن و خوشگذرانی هستند
خدا برایشان وجود ندارد ولی خود آن ها ادعای خدایی دارند
دنیا را کفر گرفته است لعنت خدا بر کافران
از زبان مورچه :
تیغ بران گر به دستت داد چرخ روزگار
هرچه میخواهی ببر اما نبر نان کسی
وای از سفره های خالی کارگر خاک بر دهان دنیا بی خبر
شاید افرادی محترمی هم از این جهت موافق نباشند
شما و آن ها را به خدا میسپارم
فاتح
بسیار عالی وزییبا و به حق گفتی
پایدار باشید
:30
: