سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      برخرمگس معرکه لعنت

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۲۷ شماره ثبت ۱۰۰۹۵۲
        بازدید : ۱۶۶   |    نظرات : ۱۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      برخرمگس معرکه لعنت
       
      آنکس که مرا ، انداخته درمعرکه ای سرد
      که پُرست از،
      مهلکه ای سرد
      که سرمای زمهریرش ، مبدل میشود ،
      به دردهای وجدان ، درمعرکه ای گرم
      از شدت گرما ،
      گُر می گیرد این تن ،
      درمهلکه ای سرد
      پُر از لرز،
      با تبی گرم
      سپس گرمای تن می چشد حسی ،
      ز بی قراری ،
      سوزشِ جهنمی اش ،
      همه داغ و،
      کار به اَلو می کشد و،
      می پوکد آدمی ز داغی
      چیست بجز، عذابِ نفْس ؟
      که مرا بُرده به ورطه ای و،
      به مسیرِی پُر از لعنت
      برخرمگس معرکه لعنت
       
      آن نفْسی که ، مرا انداخته به هول و ولا
      چیست ؟ بجز وزوزِ خرمگس نمایی که هیچ ،
      دستِ کم ندارد با بلا
      می فهمد همی معنیِ لعنت 
      ولی باز به تکرار
      مرا انداخته در، مسیرهای بدِ لعنت
      برخرمگس معرکه لعنت
       
      آنکس که مرا دراین جهانِ معرکه
      انداخته به ، هزارهزاران  مهلکه
      چیست بجز من و،
      نفْس من و،
      لذتِ موهومی ز شهوت
      برخرمگس معرکه لعنت
       
      این نفوس بیگانه و رَم کرده ، مثالِ شهوت
      مرا انداخته ، ز رأفت ، ز سطوت ، ز شوکت
      برخرمگس معرکه لعنت
       
      به کنسرتی ، همه بودند
      از تار و کمانچه ، نی و سنتور و ،
      رباب و بربط
      یک خرمگسی ویلان، درمقابلِ چشم
      بال میزد
      کودن داشت، برای خودش بازی اش را میکرد
      اعصابِ همه خرد شد
      آهنگ ، خارج شد از آن وزن
      همه بی ربط شد حتی ،
      ربطِ  پُر ربطِ نوازنده ی بربط
      برخرمگس معرکه لعنت
       
      آندو رفته بودند به خلوت
      تا زشتیِ اعمال ،
      هویدا نشود درونِ آن حیاط خلوت
      ناخودآگاه ، کسی آمد ،
      برای برداشتنِ چیزی
      همه زشتیهای آندو دگر لو رفت
      آنکه بی گناه بود ، ز شرم هیچ نگفت
      اما آن گناهکاران ، هردو از روی وقاحت و پلیدی
      به او گفتند :
      برخرمگس معرکه لعنت
       
      یک ملغمه ای بود به عالم
      آنکه پُر از تقوی بود
      برایش یکریز، عبادت بود شربت
      آنکه درمعصیت یکریز، وول میخورْد
      برایش یکریز، گناه بود شربت
      برای اولی ، ابلیس بود خرمگس و،
      برای دومی، وجدانی، همه براساسِ فطرت
      هردو هم به زیر لب همی می گفتند :
      برخرمگس معرکه لعنت
       
      بهمن بیدقی 1400/1/16
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۰۷
      درود استاد عزیز
      بسیار زیبا و پر معنی است
      دستمریزاد خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۴۶
      با سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر پر از لطف ومحبتتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      ابراهیم آروین
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۱:۳۱
      درود بر شما جناب بیدقی ارجمند
      داستان خرمگس معرکه چه زیبا شد با هنرمندی قلم‌تان
      زنده باشید
      خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۲۶
      با سلام و عرض ادب و احترام آقای آروین بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر پر از لطف ومحبتتان
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      بهنود کیمیائی
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۳۲
      درودها







      ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۴۷
      با سلام و عرض ادب و احترام آقای کیمیائی بزرگوار
      سپاس ها
      ارسال پاسخ
      بهرام معینی (داریان)
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۴۶
      درود فراوان وارادتی بی پایان جناب بیدقی استاد وادیب وارسته وگرانقدر
      بسیار زیبا ودلنشین پر محتوا
      قلمتان مانا
      مسرور ومستدام
      در پناه حق
      ایام بکام
      🌷🌷🌷🌷
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۴۶
      با سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر پر از لطف ومحبتتان
      سلامت باشید و شادمان
      درپناه حق
      ارسال پاسخ
      علیرضا جورعشوری
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۰۰
      به به درود فراوان
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۱۲
      با سلام و عرض ادب و احترام بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطفتان
      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۰۹
      درود برشما
      خندانک خندانک خندانک :2
      خندانک : خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۴۱
      با سلام و عرض ادب و احترام بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطفتان
      ارسال پاسخ
      حمید ملک رییسی( بُندِهی)
      يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۲۱
      با سلام زیبا سروده اید و جالب در پناه دوست کامروا باشید
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۴۲
      با سلام و عرض ادب و احترام بزرگوار
      سپاسگزارم از نظر لطفتان
      سلامت باشید و شادمان
      درپناه حق
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3