سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 21 دی 1403
    11 رجب 1446
      Friday 10 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        گرچه باغ من از درخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم شعر را، عشق را، مکاشفه را همه را از نداشتن دارم...یاسر قنبرلو

        جمعه ۲۱ دی

        نوبری ولله

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۵۵ شماره ثبت ۱۰۰۹۰۴
          بازدید : ۱۰۳   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        نوبری ولله
         
        تو نه فندقی و نه پسته ای خندون
        چغاله بادومی ، نوبری ولله
         
        تو میونِ اینهمه عبادتِ ابر و مه و درخت و دریا
        فرصتِ یکباره ی عمرِ خودت را ،
        بهرِ قربانی به نزد بت بردی
        تو ز دنیایی ز شرک ، نوبری ولله
         
        " صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را ،
        خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی ؟ " *
        تو نوبری ولله
         
        بوسه ز لب غنچه ی دنیایی ات سم است
        آخه کُوید 19
        یکریز در کمین است
        پای عشق ها هم ،
        مدتی ست که ، جملگی لَنگ است
        پای رفتنی هم نیست چون ،
        پای همگی خورده به سنگ است
        او آمده است ،
        تا بپوسانَد نفَس را
        ولی هنوز هم  ز بوسه خواهی ،
        تو نوبری ولله
         
        گامهای راسخ ام را
        تو ، سلانه سلانه پنداشتی و،
        تلوتلوخورانِ زشتِ مستی ات را، صلابت
        تو نوبری ولله
         
        وقتی آن خربزه ی قرب تو را چشیدم من
        پای آنهمه غریبیِ رفتارت ،
        لرزیدم من
        تو نوبری ولله
         
        دیگر دورشو از من !
        با گفتنِ دورشو از من !
        یاد نفرینِ موسی
        یادِ بیماریِ سامری فتادم
        حال منم که میگویم : دورشو از من !
        چون
        آنوقت که باید ماسک ، نمیزدی
        بهرِ صد فریب ، نقابی میزدی
        حالا که باید ماسک زنی ، نمیزنی
        دگر نزدیکی ات ، سم است
        نوبرانه های ، آلبالو و گیلاس ،
        که چشمانِ قشنگت می چینند
        گرچه خوشمزه تر از تو نیستند ،
        ولی از تو بهترند ، به  قریبی
        تو به دردِ ، به در بردنِ ره میخوری ، لاغیر
        تو ز دنیایی فریب ،
        نوبری ولله
         
        * مال من نیست
        بهمن بیدقی 1400/1/20
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۳۳
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و جالب بود
        موفق باشید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۴۳
        با سلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        سپاسگزارم
        ایام به کام
        درپناه خداوند مهربان
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۵۵
        درود بر شما جناب بیدقی

        قلمتان نویسا

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۳۵
        با سلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از محبت شما
        سلامت باشید و شادمان
        درپناه خداوند مهربان
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۲۷
        درود های فراوان وارادتی بی پایان جناب بیدقی استاد وادیب گرانقدر
        چون همیشه زیبا وپر محتوا
        قلمتان مانا
        مسرور ومستدام
        ایام بکام
        🌷🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۰۴
        با سلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        سپاسگزارم
        ایام به کام
        درپناه خداوند مهربان
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۳
        درون جناب بیدقی خندانک خندانک
        قلمتان نویسا خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۰۹
        با سلام وعرض ادب آقای ابراهیمی بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۳
        بوسه ز لب غنچه ی دنیایی ات سم است
        آخه کُوید 19
        یکریز در کمین است
        پای عشق ها هم ،
        مدتی ست که ، جملگی لَنگ است
        پای رفتنی هم نیست چون ،
        پای همگی خورده به سنگ است

        ___________ خندانک

        با سلام

        جناب بیدقی بزرگوار زیبا بود لذت بردم از خوانش آن

        شاعرانگی هایتان مستدام


        خندانک
        خندانک
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۱
        با سلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از محبت شما
        سلامت باشید و شادمان
        درپناه خداوند مهربان
        ارسال پاسخ
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۰
        با سلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از محبت شما
        سلامت باشید و شادمان
        درپناه خداوند مهربان
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2